DG20.IRبهترینها؛برق،مکانیک،ساختمان،تکنولوژی،مدیریت،زبان

DG20.IRبهترینها؛برق،مکانیک،ساختمان،تکنولوژی،مدیریت،زبان

مطالبی در زمینه برق ،مکانیک ،کامپیوتر ،معماری ،کنترل ،الکترونیک ، مخابرات،ابزار دقیق ،هوش مصنوعی ، روباتیک، فتونیک، اویونیکAvionic ،فیزیک ،ساختمان ، تاسیسات، تکنولوژی جدید، موبایل ،مدیریت و کارآفرینی، آموزش زبان و مطالعه،خواندنی های اینترنت و انرژی مثبت
DG20.IRبهترینها؛برق،مکانیک،ساختمان،تکنولوژی،مدیریت،زبان

DG20.IRبهترینها؛برق،مکانیک،ساختمان،تکنولوژی،مدیریت،زبان

مطالبی در زمینه برق ،مکانیک ،کامپیوتر ،معماری ،کنترل ،الکترونیک ، مخابرات،ابزار دقیق ،هوش مصنوعی ، روباتیک، فتونیک، اویونیکAvionic ،فیزیک ،ساختمان ، تاسیسات، تکنولوژی جدید، موبایل ،مدیریت و کارآفرینی، آموزش زبان و مطالعه،خواندنی های اینترنت و انرژی مثبت

۵ عادتی که شکست شما در زندگی را تضمین می کنند

این عادات روزانه ی شما هستند که شخصیت شما را تعریف می کنند؛ شما عملاً به واسطه ی کارهایی که انجام می دهید شناخته می شوید. هیچ موفقیتی همیشگی نیست و هیچ شکستی هم آنقدر ویرانگر نیست که نتوانید دوباره روی پای خود بایستید. اگر در گذشته شکست را تجربه کرده اید، اما هیچ گاه دست از تلاش نکشیده اید، از آنچه تصور می کنید قوی تر هستید. اگر به تازگی شکست خورده اید و به فکر جا زدن هستید، این کار را نکنید. همان چیزی که مانع شما شده است، در واقع مسیر آینده ی شماست. به یاد داشته باشید که همیشه راه برون رفتی هست، ممکن است هنوز آن را نیافته باشید؛ به تلاش خود ادامه دهید. سعی کنید ببینید چرا و چگونه مجبور به توقف شده اید و خودتان را هر طور شده از این سکون موقتی خارج کنید.

متأسفانه اغلب انسان ها موفق نمی شوند کاری برای شکست هایشان انجام دهند. آنها در نهایت دست از تلاش می کشند، رؤیا هایشان را رها می کنند و دیگر روی پروژه هایی که برایشان اهمیت داشت کار نمی کنند و در نارضایتی ناشی از آن غرق می شوند. همه از شکست می ترسند، اما تجربه ی آن اجتناب ناپذیر است. این واکنش انسان ها به شکست است که اهمیت دارد نه خود آن. چند نمونه از عادت های متعددی که می توانند شکست شما در زندگی را تضمین کنند، به همراه راه چاره ی آنها در ادامه خواهید خواند.

۱- عدم برنامه ریزی

هر کسی اگر برنامه ای برای زندگی خود داشته باشد احتمال موفقیتش بیشتر خواهد بود. لازم نیست برنامه ی شما بی نقص باشد. در دنیای واقعی به جای کمال گرا ها، از کسانی قدردانی می شود که کاری انجام می دهند. شما همیشه باید به دستاوردهایی که مد نظرتان است خوب فکر کنید و برای حرکت های بعدی خود در هر زمانی برنامه داشته باشید. برنامه های شما باید مشخص، قابل اندازه گیری و وابسته به زمان باشند. یک تصویر بزرگ و کامل نیز شما را برای اجرای آن آماده می کند. از برنامه های مبهم اجتناب کنید. اگر برنامه تان قابل اندازه گیری نباشد، شما را در معرض خطر تعلل قرار خواهد داد. برای دست یافتن به نتایجی بهتر در زمان کمتر، با زمانبندی کار کنید.

۲- ترس از امتحان کردن

وین گرتزکی به بهترین نحو ممکن این موضوع را بیان کرده است: «شما صد درصدِ فرصت هایی که با بی تفاوتی از کنارشان عبور می کنید را از دست می دهید». تنها در صورتی می توانید پیشرفت کنید که قدمی بردارید. غلبه بر ترس از شکست، اولین قدم به سمت پیروزی است. روبرو شدن با ترس هایتان را از همین امروز شروع کنید. اگر کاری هست که باید انجام دهید، اولین قدم را بردارید؛ حتی اگر به ظاهر بسیار ساده و اولیه به نظر برسد. اگر رؤیایی داشته اید که از دنبال کردنش می ترسیدید، هنوز فرصت هست؛ هیچ وقت فرصت امتحان کردن را از دست ندهید.

به قول تونی رابینز: «مهم نیست چقدر اشتباه کنید، یا سرعت پیشرفتتان چقدر کند باشد، با این همه باز هم از همه ی کسانی که هیچ تلاشی نمی کنند جلوتر هستید».

۳- نا امیدی زودهنگام

شما چقدر در دنبال کردن رؤیاها و اهداف خود در زندگی ثابت قدم هستید و پشتکار دارید؟ یکی از مهم ترین راز های موفقیت این است که یاد بگیرید بر تردید های خود غلبه کنید. اغلب ما خیلی زود از رؤیا هایمان دست می کشیم. هر انسان موفقی که می شناسید، داستانی از پشتکار و استقامت برای تعریف کردن دارد. تا وقتی بعد از هر شکست بتوان کنشگرانه به تلاش ادامه داد نمی توان نام اتفاقی که افتاده را شکست گذاشت.

۴- باور نداشتن

اگر به کاری که انجام می دهید باور نداشته باشید، بالاخره در برهه ای آن را رها خواهید کرد. اگر هیچ دلیل متقاعد کننده ای برای باور داشتن به رؤیاها و اهداف خود نداشته باشید، تمام تلاشی که در این زمینه انجام می دهید از بین خواهد رفت. باور های ناخودآگاه ذهن شما نقش مهمی در تلاشی که برای رسیدن به اهداف خود می کنید بازی می کنند. اگر نتیجه ی موفقیت آمیزی برای تلاش های خود متصور نباشید، خودتان را به ادامه ی این مسیر متقاعد نخواهید کرد. پیشرفت شما به عزم تان مبنی بر غلبه بر شکست ها و موفق بیرون آمدن از آنها بستگی خواهد داشت.

۵- بهانه تراشی

همیشه برای انجام ندادن هر کاری دلیلی وجود خواهد داشت. همه ی ما مدام در حال بهانه تراشی برای انجام ندادن کارهای مختلف هستیم؛ به دلایل مختلف فلان کار را نمی توانیم انجام دهیم، فلان کار را نباید انجام داد، فلان کار را انجام نداده ایم و فلان کار را نیز انجام نخواهیم داد. معنای این بهانه تراشی ها به زبان ساده این است که کنترل اوضاع در دست شما نیست. اما در واقع تنها کسی در جهان که کنترل کامل اقدامات و تصمیم های شما را در اختیار دارد، خود شما هستید؛ بهانه تراشی و توجیه این تعلل ها، توان فردی شما را تحلیل می برد.

علت این بهانه تراشی، ترس از ناشناخته هاست. بقیه نیز از تغییر، طرد شدن و خجالت ناشی از آن می ترسند. ترس، شما را در محدوده ی آسایشتان محبوس می کند؛ جایی که هیچ اتفاق خارق العاده ای در آن نخواهد افتاد. اگر یاد بگیرید چگونه تمام نشانه های ترس را از زندگی تان حذف کنید، می توانید بهانه تراشی را متوقف کنید. دفعه ی بعدی که مانعی شما را متوقف کرد، بهانه تراشی نکنید. به چشم چالش به آن بنگرید، از آن درس بگیرید و به راه خود ادامه دهید. بهانه تراشی تمرکز شما را بر هم می زند، اعتماد به نفس شما را کاهش می دهد و باعث می شود به خودتان باور نداشته باشید. هیچ کس چنین چیزی نمی خواهد، به ویژه وقتی هنوز قابلیت های زیادی برای ارائه به دنیای اطراف خود داشته باشید.

تست روانشناسی شخصیت جدید

تست روانشناسی شخصیت جدید-به این تست شک نکنید. این آخرین و استانداردترین تست شخصیت شناسى است که این روزها در اروپا بین روانشناسان در جریان است. پاسخهایش هم اصلاً کار دشوارى نیست. کافى است کمى به خودتان رجوع کنید. یک کاغذ و قلم هم کنار دستتان باشد که بتوانید امتیازهایى که گرفته اید را جمع بزنید. حاضرید؟ پس شروع کنید:
 
۱) چه موقع از روز بهترین و آرام ترین احساس را دارید؟
 
الف)صبح، ب) عصر و غروب، ج ) شب
 
۲) معمولاً چگونه راه مى روید؟
 
الف ) نسبتاً سریع، با قدم هاى بلند، ب) نسبتاً سریع، با قدمهاى کوتاه ولى تند و پشت سر هم، ج ) آهسته تر، با سرى صاف روبرو، د ) آهسته و سربه زیر، ه) خیلى آهسته
 
۳) وقتى با دیگران صحبت مى کنید؛
 
الف ) مى ایستید و دست به سینه حرف مى زنید، ب) دستها را در هم قلاب مى کنید، ج ) یک یا هر دو دست را در پهلو مى گذارید، د ) دست به شخصى که با او صحبت مى کنید، مى زنید، و ه) با گوش خود بازى مى کنید، به چانه تان دست مى زنید یا موهایتان را صاف مى کنید
 
۴) وقتى آرام هستید، چگونه مى نشینید؟
 
الف) زانوها خم و پاها تقریباً کنار هم، ب) چهارزانو، ج ) پاى صاف و دراز به بیرون، د ) یک پا زیر دیگرى خم
 
۵) وقتى چیزى واقعاً براى شما جالب است، چگونه واکنش نشان مى دهید؟
 
الف ) خنده اى بلند که نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده، ب ) خنده، اما نه بلند، ج ) با پوزخند کوچک، د ) لبخند بزرگ، ه) لبخند کوچک
 
 
۶) وقتى وارد یک میهمانى یا جمع مى شوید؛
 
الف ) با صداى بلند سلام و حرکتى که همه متوجه شما شوند، وارد مى شوید
 
ب ) با صداى آرامتر سلام مى کنید و سریع به دنبال شخصى که مى شناسید، مى گردید
 
ج ) در حد امکان آرام وارد مى شوید، سعى مى کنید به نظر سایرین نیایید
 
۷) سخت مشغول کارى هستید، بر آن تمرکز دارید، اما ناگهان دلیلى یا شخصى آن را قطع مى کند؛
 
الف ) از وقفه ایجاد شده راضى هستید و از آن استقبال مى کنید
 
ب ) بسختى ناراحت مى شوید
 
ج) حالتى بینابین این ۲ حالت ایجاد مى شود
 
۸) کدامیک از مجموعه رنگ هاى زیر را بیشتر دوست دارید؟
 
الف) قرمز یا نارنجى
 
ب) سیاه
 
ج) زرد یا آبى کمرنگ
 
د) سبز
 
ه) آبى تیره یا ارغوانى
 
و) سفید
 
ز) قهوه اى، خاکسترى، بنفش
 
۹) وقتى در رختخواب هستید (در شب) در آخرین لحظات پیش از خواب، در چه حالتى دراز مى کشید؟
 
الف) به پشت
 
ب) روى شکم (دمر)
 
ج) به پهلو و کمى خم و دایره اى
 
د) سر بر روى یک دست
 
ه) سر زیر پتو یا ملافه...
 
۱۰) آیا شما غالباً خواب مى بینید که:
 
الف) از جایى مى افتید.
 
ب) مشغول جنگ و دعوا هستید.
 
ج) به دنبال کسى یا چیزى هستید.
 
د) پرواز مى کنید یا در آب غوطه ورید.
 
ه) اصلاً خواب نمى بینید.
 
و) معمولاً خواب هاى خوش مى بینید.
 
سؤال اول: الف(۲ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۶ امتیاز)
سؤال دوم: الف (۶امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۷ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)
سؤال سوم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۵ امتیاز)، د (۷ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)
سؤال چهارم: الف (۴ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)، د (۱ امتیاز)
سؤال پنجم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۲ ا متیاز)
سؤال ششم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)
سؤال هفتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)
سؤال هشتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۷ امتیاز)، ج (۵امتیاز)، د (۴ امتیاز)، ه (۳ امتیاز) و (۲ امتیاز)، ز (۱ امتیاز)
سؤال نهم: الف (۷ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)
سؤال دهم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)، ز (۱ امتیاز)
 
جواب تست:تست روانشناسی شخصیت جدید
 
اگر امتیاز شما بالاى ۶۰ است: دیگران در ارتباط و رفتار با شما شدیداً مراقب و هوشیار هستند آنها شما را مغرور، خودمحور و بى نهایت سلطه جو مى دانند، گرچه شما را تحسین مى کنند و به ظاهر مى گویندکاش من جاى تو بودم!! اما معمولاً به شما اعتماد ندارند و نسبت به ایجاد رابطه اى عمیق و دوستانه بى میل و فرارى هستند.
 
* اگر از ۵۱ تا ۶۰ امتیاز دارید: بدانید دوستان شما را تحریک پذیر مى دانند، بدون فکر عمل مى کنیدو سریع از موضوعات ناخوشایند برآشفته مى شوید ، علاقه مند به رهبرى جمع و تصمیم گیریهاى سریع دارید (هرچند اغلب درست از کار درنمى آیند!) دیگران شما را جسور و اهل مخاطره مى دانند. کسى که همه چیز را تجربه و امتحان مى کند، از ماجراجویى لذت مى برد و در مجموع به دلیل ایجاد شرایط و بستر هیجانات توسط شما، از همراهى تان لذت مى برند.
 
* اگر از ۴۱ تا ۵۰ امتیاز به دست آوردید: به خود امیدوار باشید ، دیگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم کننده و جالب و جذاب مى بینند. شما دائماً مرکز توجه جمع هستید و از تعادل رفتارى خوبى بهره مند هستید. فردى مهربان، ملاحظه کار و فهمیده به نظر مى رسید. قادر هستید به موقع باعث شادى و خوشى دوستانتان شوید و اسباب هلهله و خنده آنها را فراهم کنید و در همان شرایط و در صورت لزوم بهترین کمک بر اعضاى گروه هستید.
 
* اگر ۳۱ تا ۴۰ امتیاز نصیب شما شد: بدانید در نظر سایرین معقول، هوشیار، دقیق ، ملاحظه کار و اهل عمل هستید. همه مى دانند شما باهوش و با استعداد هستید اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستید. به سرعت و سادگى با دیگران باب دوستى را باز نمى کنید. اما اگر با کسى دوست شوید صادق، باوفا و وظیفه شناس هستید. اما انتظار بازگشت این صداقت و صمیمیت از طرف دوستانتان را دارید گرچه سخت دوست مى شوید اما سخت تر دوستى ها را رها مى کنید.
 
* از ۲۱ تا ۳۰ امتیاز : در نظر سایرین فردى زحمت کش هستید اما متأسفانه گاهى اوقات ایرادگیر هستید. شما بسیار بسیار محتاط و بى نهایت ملاحظه کار به نظر مى رسید. زحمتکشى که در کمال آرامش و با صرف زمان زیاد در جمع بار دیگران را بردوش مى کشد و بدون فکر و براساس تحریک لحظه اى و آنى هرگز نظر نمى دهد. دیگران مى دانند شما همیشه تمام جوانب کارها را مى سنجید و سپس تصمیم مى گیرید.
 
* و اگر کمتر از ۲۱ امتیاز داشتید: دیگران شما را خجالتى، عصبى و آدمى شکاک و دودل مى دانند شخصى که همیشه سایرین به عوض او فکر مى کنند، برایش تصمیم مى گیرند و از او مراقبت مى کنند. کسى که اصلاً تمایل به درگیرشدن در کارهاى گروهى و ارتباط با افراد دیگر را ندارد.
 
 

چطوری مثل یک مرد عذرخواهی کنیم


"معذرت می‌خوام." دو کلمه بسیار ساده که در عین حال به زبان آوردنشان بسیار سخت است. خیلی وقت‌ها در اتفاقات ساده روزمره مثل وقتی در خیابان با غریبه‌ای برخورد می‌کنیم، یا وقتی به فروشنده پول اشتباهی می‌دهیم، خیلی ساده این کلمات را به زبان می‌آوریم. اما در اتفاقات مهم و برای آنهایی که برایمان خیلی مهم هستند، گفتن آن برایمان سخت می‌شود. ناتوانی در عذرخواهی ممکن است به همه روابطمان صدمه بزند، چه روابط کاری و چه شخصی. اینکه یاد بگیریم چطور به درستی عذرخواهی کنیم، قدمی مهم در عاقل شدنمان است.
 


 چرا عذرخواهی نمی‌کنیم

غرور. عذرخواهی کردن برای برخی انسانها خیلی سخت است مخصوصاً به این دلیل که با قبول اشتباه همراه است. خیلی سخت است که بگوییم اشتباه کردیم. غرورمان خدشه‌دار می‌شود.

شرم. اگر اشتباه کرده باشیم و کسی را آزار داده باشیم، خیلی برایمان سخت که به آن اقرار کنیم. به همین دلیل ترجیح می‌دهیم به روی خودمان نیاورده و طوری نشان دهیم که انگار اتفاقی نیفتاده است.

خشم. چیزهایی که برای آن نیاز به عذرخواهی است، ندرتاً یک خیابان یکطرفه است. درست است که احتمالاً ما یک کار اشتباه انجام داده‌ایم ولی احتمالاً فرد مقابل هم همینطور. و گاهی‌اوقات عصبانیت ما بخاطر آزاری که به ما رسانده‌ است آنقدر زیاد است که اشتباه خودمان را توجیه می‌کنیم و به همین دلیل عذرخواهی نمی‌کنیم.

راه‌حل این سه مانع؟ فروتنی. دلیل اینکه این دیوارها را کشیده‌ایم این است که دچار خودبزرگ‌بینی هستیم. حق همیشه با ماست. اما این درست نیست. ما انسانیم. همه ما گاهی اشتباه می‌کنیم. باید نواقص خود را جزء بخشی از زندگی خود قبول کنیم. سرکوب کردن آن شما را از دیگران دور می‌کند و قبول کردن آن کمک می‌کند به رشد فکری برسید.
 


 چه وقت معذرت‌خواهی کنید

حتی وقتی کامل تقصیر گردن شما نیست. افرادی هستند که تا وقتی مطمئن نشوند که ۱۰۰ درصد تقصیر با آنها بوده است، قبول نمی‌کنند: مقصر نیست که یک سند مهم را در اداره دور ریخته است چون کسی به او نگفته بوده که باید آن را نگهداری کند. مقصر نیست که احساسات نامزدش را جریحه‌دار کرده چون نباید پنهانی به حرف‌های او با دوستانش گوش می‌داده. 

اما تقریباً در تمام موقعیت‌ها ۱۰۰ درصد تقصیر به گردن یک نفر نیست. اگر همسرتان عصبانی شده و کنترل خود را از دست بدهد و بی هیچ دلیلی حرف‌هایی به شما بزند، تقصیر او نیست زیرا شما ۸۰ ساعت در هفته را کار می‌کنید و به اندازه کافی برای او وقت نمی‌گذارید.

حتی اگر تقسیم تقصیر چیزی مثل ٪۱ / ٪۹۹ باشد، باز هم باید خیلی تلاش کنید تا بفهمید همان ٪۱ از چه بوده است. نباید طوری زندگی کنید که انگار جلو هیئت داوران خیالی اعاده دعوی می‌کنید و برای اینکه چرا مقصر نیستید و بیگناهید سند و مدرک رو می‌کنید. اینکه حق با شما باشد اینقدر مهم نیست که داشتن یک رابطه سالم با دیگران مهم است. آیا حاضرید به قیمت از دست دادن رابطه‌تان با دیگران حق با شما باشد؟ اینکه فقط خودتان راضی باشید، هیچ فایده‌ای ندارد.

لازم نیست برای چیزی که کاملاً تقصیر شما نبوده است معذرت‌خواهی کنید اما مطمئناً چیزهایی هست که می‌توانستید بهتر عمل کنید. وقتی برای آن چیزها عذرخواهی کنید، باعث می‌شود طرف‌مقابل هم بخاطر کارهای اشتباه خود کوتاه بیاید. نباید بگذارید غرور جلو شما را برای فروتنی و گذشت و پیشقدم شدن بگیرد.

حتی اگر کسی متوجه اشتباه شما نشود. شده بود موقعی که یک پسربچه بودید چیزی را شکسته و فرار کنید، به امید اینکه کسی متوجه نشده باشد؟ و اگر متوجه شوند تقصیر را گردن شما نیندازند؟ این روش بچه‌ها برای کنار آمدن با اشتباهاتشان است. یک شخص عاقل باید اشتباهات خود را قبول کند، حتی اگر بداند برای آن اشتباهات او را مسئول خواهند دانست.

به سرعت. بعد از مرتکب شدن یک اشتباه یا آسیب رساندن به کسی، بلافاصله عذرخواهی کنید. هرچه بیشتر صبر کنید، کینه و دشمنی بیشتری در هر دو طرف ایجاد می‌شود، و برداشتن اولین قدم سخت‌تر می‌شود. مسئول باشید و اشتباهتان را گردن بگیرید.
 


 چه وقت معذرت‌خواهی نکنید

بخاطر اعتقاداتتان. اگر برای دفاع از اعتقاداتتان نتوانستید منطقی بحث کنید، و ناعاقلانه رفتار کرده و موجب ناراحتی طرف‌مقابل شده باشید، باید تقصیرتان را گردن گرفته و عذرخواهی کنید. اما اگر بحث و گفتگویی کاملاً محترمانه برای دفاع از باورها و اعتقاداتتان داشته‌اید و بخاطر اعتقادات شما آن طرف‌مقابل ناراحت شده است، هیچوقت نباید معذرت‌خواهی کنید. 

بخاطر برآورده نکردن توقعات بیجا. همه شما چنین مردی را می‌شناسید، همسرش از او توقع دارد که همه خواسته‌های او را برآورده کند. و وقتی او نتواند این کار را بکند، خانم توقع دارد که از او عذرخواهی کند. 

برای همه چیز. بعضی از افراد بخاطر همه چیز خود عذرخواهی می‌کنند، بخاطر ظاهرشان، بخاطر کارهایی که تقصیرشان نیستند و یا بخاطر کوتاهی‌هایی که هیچ‌کس متوجه آن نمی‌شود. مدام عذرخواهی می‌کنند و عذرخواهی می‌کنند. این رفتار نه تنها خلاف آن چیزی که شما فکر می‌کنید نظر مثبت دیگران را نسبت به شما جلب می‌کند بلکه احترام خودتان را پیش همه از دست می‌دهید.
 

 چطور عذرخواهی کنید

اگر نمی‌توانید به زبان بیاورید، بنویسید. گاهی‌اوقات غرور یا خجالت اجازه نمی‌دهد از کسی عذرخواهی کنید. بااینکه معذرت‌خواهی رودررو همیشه بهتر است، اگر نمی‌توانید اینکار را انجام دهید، بهتر است که آن را بنویسید. و گاهی‌اوقات یک یادداشت و یا نامه بهتر از حرف زدن است زیرا باعث می‌شود بتوانید همه احساساتتان را بدون اینکه حرفهایتان را فراموش کنید بیان کنید.

در صورت لزوم از شوخ‌طبعی استفاده کنید. بعضی شوخی‌ها، اگر درست باشند، می‌تواند فشار موجود را شکسته و باعث خنده هر دو شما شود. البته دقت کنید که گفتیم شوخی که درست و مناسب باشد، اگر به همسرتان خیانت کرده باشید، دیگر نمی‌توانید درمورد آن جوک بسازید و بخندید. 

جدی باشید. این اصلی‌ترین قانون عذرخواهی است. یک عذرخواهی بدون جدیت بدتر از عذرخواهی نکردن است. ناراحتی و عصبانیت فرد از شما با این رفتار بیشتر می‌شود. یک عذرخواهی غیرجدی مثل این است که بگویید متاسفید اما پشیمان نبودنتان کاملاً مشخص باشد. کار اشتباه دیگر عذرخواهی "از اینکه ناراحتی متاسفم" است. این نوع معذرت‌خواهی هیچ تقصیری را گردن نمی‌گیرد اما طوری وانمود می‌کند که از ناراحتی فرد مقابل ناراحت است.

مسئولیت کامل را قبول کنید. هیچوقت وقتی می‌خواهید عذرخواهی کنید، کارتان را توجیه نکنید و بهانه نیاورید. این کار ارزش و جدیت اعتراف و عذرخواهی شما را از بین می‌برد. هیچ "اما" و "اگر"ی در جملات خود به کار نبرید. 

بگویید که فهمیده‌اید چرا اشتباه کرده‌اید. فرد می‌خواهد بداند که واقعاً جدیت موضوع را فهمیده‌اید و می‌دانید چرا و کجای کارتان اشتباه بوده است. هیچکس دوست ندارد عذرخواهی را از زبان کسی بشنود که نمی‌داند چرا اشتباه کرده است اما تصور می‌کند باید عذرخواهی کند.

متعهد شوید که جبران می‌کنید. دقت کنید، گفتیم "متعهد" شوید نه اینکه "قول" بدهید. این یک قسمت بسیار مهم از فرایند عذرخواهی است. باید راه‌هایی برای جبران اشتباهی که مرتکب شده‌اید پیشنهاد دهید. این همیشه ممکن نیست. اگر گلدان تاریخی که نسل به نسل در خانواده‌ای چرخیده است را بشکنید، مطمئناً نمی‌توانید به بازار رفته و یکی به جای آن بخرید. اما اگر اشتباهتان در محدوده‌ای بوده که قابل برطرف کردن و اصلاح است، دریغ نکنید. یک وقت‌هایی بخاطر اینکه از دست کسی عصبانی شده و داد کشیده‌اید واقعاً متاسف باشید اما می‌دانید که هر چقدر هم تلاش کنید ممکن است باز هم با آن فرد این اتفاق تکرار شود. وقتی به کسی قول می‌دهید که دیگر چنین اتفاقی تکرار نمی‌شود، خودتان را برای یک ضربه بزرگتر آماده می‌کنید. چون این بار طرف‌مقابل دوبرابر ناراحت خواهد شد. اما خیلی چیزها هم هست که مطمئنید ۱۰۰٪ دیگر تکرار نخواهد شد و اگر واقعاً به این مسئله اطمینان دارید، آنوقت می‌توانید قول دهید. اما بهتر است خیلی ساده متعهد شوید که تلاشتان را برای جبران می‌کنید.

با عملتان پشیمانی خود را نشان دهید. در آخر اگر رفتار و عملتان با اظهار پشیمانی‌تان همخوان نباشد، عذرخواهی لفظی هیچ ارزشی نخواهد داشت. بعد از اینکه عذرخواهی کردید، دیگر به آن فکر نکنید. سعی کنید از آن به بعد طوری رفتار کنید که نشان دهنده پشیمانی شما از اشتباهتان باشد.

بگذرید و فراموش کنید. وقتی عذرخواهی صادقانه خودتان را ارائه کردید، دوباره عذرخواهی نکنید. عذرخواهی پشت سر هم ممکن است چیزی باشد که طرفتان فکر کند از شما می‌خواهد و در کوتاه‌مدت احساس بهتری پیدا کنند. اما در طولانی‌مدت رابطه‌تان را خراب خواهد کرد. اگر به عذرخواهی خود ادامه دهید، دیگر همیشه در سطحی پایین‌تر خواهید بود و دیگر فردمقابل هم‌سطح خود با شما برخورد نخواهد کرد و به شما احترام نخواهد گذاشت. فرقی نمی‌کند، چه عذرخواهی شما را پذیرفته باشد یا نه. اگر پذیرفته باشد، دیگر نیازی به ادامه عذرخواهی نخواهد بود. اگر نپذیرفته باشد، یعنی آن فرد به شما اعتماد نمی‌کند و آن رابطه مشکلات دیگری هم دارد که نیاز به اصلاح دارد.

۱۰ راهکار برای یادگیری و تقویت فنون سخنوری!

فکر می کنی سخنور خوبی هستی؟ مشخصات یک سخنران خوب چیست؟

استعداد و توانایی سخنوری در هر موقعیتی از جمله کار وتجارت روابط عمومی و حتی روابط عاشقانه می تواند به کار بیاید. در سفرهای مختلفی که داشته ام با افراد زیادی آشنا شده و در گروه های بسیاری حضور پیدا کرده‌ام. در این ملاقات ها به این نتیجه رسیدم که کیفیت تعامل بین افراد به دو عامل عمده بستگی دارد ۱- تناسب بین ارزش های دو طرف ۲- میزان سخنوری شخص مقابل.

وقتی با افراد خوش صحبت مواجه می شدم ساعت ها راجع به مسائل مختلف حرف می زدیم. از معاشرت با اینگونه افراد بسیار لذت می برم چون خودآگاه، حساس و اجتماعی هستند. در حین گفتگو انرژی مثبت زیادی ساطع می شود. از طرفی با افرادی نیز صحبت کرده ام که مانند اتومبیلی خراب در حال حرف زدن دائماً ریپ می زنند. مکث های طولانی! صدای مونوتن! و در نهایت با اولین بهانه ی ممکن فرار را بر قرار ترجیح داده ام! شخصی را به یاد می آورم که با اینکه آدم باهوشی بود اما هیچ حس دوطرفه ای بینمان ایجاد نشد. او دائماً سؤالات شخصی می پرسید و سعی می کرد در زندگی شخصی ام سرک بکشد. و متأسفانه این در حالی بود که از جواب دادن به پرسش های من طفره می رفت. مورد دیگر شخصی بود با روحیه ای مهاجم! تمام نظرات من را تبدیل به بحث و مجادله می کرد و در این بین عقاید من را بی اهمیت و بی ارزش جلوه می داد و سپس سعی می کرد با بافتن آسمان و ریسمان من را توجیه کند که چرا و چطور حرف های من غلط و حرف های او درست است! که البته در هر دو مورد ملاقات اول بدل به آخر شد.

با توجه به این که داشتن قدرت سخنوری در جهان امروز یک الزام محسوب می شود باید بدانیم که با حیله و نیرنگ نمی توان کسی را به ادامه ی مکالمه وادار کرد. در ادامه به ۱۰ قانون مهم و ضروری در مکالمه اشاره می کنیم.

۱- به شخص مقابل علاقه داشته باش!

او کیست؟ در مغزش چه می گذرد؟ از چه چیزهایی خوشش می آید؟ انگیزه ی حرکت در او چیست؟ این پرسش هایی است که در اولین مواجهه با شخص باید دریابی. گاهی با افرادی روبرو می شوم که به طور طبیعی و به آرامی در ابتدای صحبت همه چیز را درباره ی خودشان بیان می کنند. رخداد چنین روند طبیعی ای می تواند به یک روند موفق در مکالمه منجر شود. حتی اگر موارد ۲ تا ۱۰ را کاملاً اجرا کنیم باز هم با یک مکالمه ی بی روح روبرو می شویم زیرا نیروی محرکه ی قوی در پس این بده بستان رنگ باخته است. پس به خاطر داشته باش برای تبدیل شدن به یک سخنران خوب باید به طرف صحبتت علاقه مند باشی و از صمیم قلب بخواهی با او باشی و از مصاحبتش لذت ببری. اگر از او خوشت نمی آید چرا وقتت را صرفش می کنی! بدان زندگی کوتاهتر از آن است که صرف کارهای کنی که دوست نداری!

۲- بر مثبت ها تمرکز کن.

 به دنبال موضوعات مثبت باش. نه غصه های گذشته بلکه اهداف آینده! به جای اینکه درباره ی چایی که صبح روی لباست ریخته حرف بزنی درباره ی فیلمی که بعدازظهر می خواهی ببینی حرف بزن. البته گهگاهی صحبت درباره ی امور منفی نیز خالی از فایده نیست. زمانی که شخص مقابل هم از آن بهره ای ببرد و در واقع برای نیل به مقصودی باشد(به عنوان مثال در جهت شناخت بهتر او یا برای همراهی با او). سعی کن در حین صحبت گرایش ذهنی ات همواره رو به جلو باشد. کمتر گله کن! بیشتر در پی راه حل ها باش! کمتر قضاوت کن و بیشتر همراه و همدل باش. این کارها باعث می شود در نگاه مردم شخصی دلخواه و دوست داشتنی باشی.

۳-صحبت کن نه بحث و نه مجادله!

در شروع این مقاله در مورد مکالمه ام با شخصی صحبت کردم که روحیه ای بسیار مهاجم داشت. به جای آن که از این گفت و شنود لذت ببرد فقط سعی می کرد در برابر هر یک از  جملات من موضع بگیرد و طولی نکشید که به مکالمه ای پوچ تبدیل شد. مکالمه باید سکویی برای پرواز باشد و نه میدانی برای جنگ! همیشه برای صحبت و بحث و تبادل نظر آماده باش اما به عنوان فعالیتی هدفدار و دوستانه! نیازی نیست در هر مباحثه و صحبتی به نتیجه یا نقطه ی توافقی برسیم.

۴- حرمت ها را حفظ کنید! عقایدتان را تحمیل نکنید! انتقاد نکنید! قضاوت نکنید!

به نقطه نظرات دیگران احترام بگذار. اظهار نظر خوب است اما حق نداری نظراتت را تحمیل کنی. به حریم افراد تجاوز نکن مگر اینکه مشترکاتی در آن داشته باشید. برای انتخاب های دیگران ارزش قائل باش! نه قضاوت کن و نه انتقاد! در غیر این صورت خودت و عقایدت را به دیگران تحمیل کرده ای! به خاطر داشته باش هرکسی حق دارد خودش باشد! همان طور که خود تو این حق را برای خودت قائل هستی!

۵- بگذار طرف مقابلت بدرخشد و لذت ببرد!

همیشه به دنبال صحبت درباره ی مسائلی باش که او هم در آنها حرفی برای گفتن داشته باشد. برای حرف هایش اعتبار قائل باش! از استعدادهایش در هر زمینه ای تعریف و تمجید کن. از اعتراض و مخالفت تا حد امکان پرهیز کن. اجازه بده بدرخشد و در پرتو این درخشش شاد باشد. برخی از افراد به آن چه که دارند آگاه نیستند. توانایی های منحصر به فردشان را نمی شناسند. راهنمای آن ها باش تا خودشان را بهتر بشناسند و به خود و اطرافیان عشق بورزند.

۶- در حالی که مشترکات را کشف می کنی و می پرورانی سعی کن با تفاوتها کنار بیایی!

هر کسی با دیگری تفاوت هایی دارد و در عین حال اشتراکات زیادی نیز بین آن  ها یافت می شود. تفاوت ها را از صمیم قلب بپذیر زیرا همان ها هستند که تو را به یک موجود یگانه و منحصر به فرد تبدیل می کنند و نیز بپذیر که باید با دیگران اختلاف عقیده و نظر داشته باشی اما وقتی با کسی هم صحبت می شوی به دنبال اشتراکات باش. به محض آن که وجه اشتراکی پیدا کردی از آن به سادگی نگذر سعی کن آن را بشکافی و از دلش دنیایی از تفاهم و همراهی بیرون بکشی. او را بهتر و بیشتر بشناسی و از هر نقطه ی اشتراکی سکویی برای رسیدن به اشتراک بعدی بسازی!

۷- با خودت روراست باش!

همه ی دارایی تو در هویتت خلاصه می شود! او را در آغوش بگیر و بگذار بدرخشد. پنهانش نکن. تقلید و تکرار کورکورانه حرف های دیگران در یک گفتگو بسیار خسته کننده است. در واقع چیز جدیدی برای بحث و گفتگو باقی نمانده. همه چیز قبلاً – چه بسا بهتر- گفته شده است. آماده باش تا بتوانی درباره ی نظرات و عقاید واقعی‌ات اظهار نظر کنی(البته نه با روحیه و لحنی تهاجمی). به بیان باورهایت افتخار کن و بگذار مردم خود خودت را بشناسند. نقاب را بردار.

۸- ۵۰-۵۰ مساوی!

همیشه معتقدم یک مکالمه ی خوب زمانی شکل می گیرد که هر دو طرف به یک میزان در آن مشارکت داشته باشند. گاهی بسته به شرایط این نسبت به ۶۰- ۴۰ یا ۴۰-۶۰ تغییر می کند. اما بهترین حالت همان نسبت مساوی است و این یعنی باید بعد از اینکه کمی حرفی زدی با طرح یک سؤال نوبت را به دیگری واگذار کنی. همچنین این اصل نشان می دهد هر دو طرف باید به یک میزان درباره ی خودشان صحبت کنند. اگر شخص مقابل درباره ی تو و زندگیت کنجکاوی نمی کند به این معنی نیست که نباید بگویی. گاهی بعضی از مردم نمی پرسند چون شخصیت و طبیعتشان به این صورت است.

۹- در یک کلام: سؤالات به درد بخور بپرس!

پاسخ مناسب از پرسش صحیح و به جا به دست می آید! سؤال هایی که مطرح می کنی به مکالمه جهت می دهد. سؤالاتی مانند: – چه چیزی در زندگی به تو انگیزه ی حرکت و تلاش می دهد! – چه اهدافی را دنبال می کنی!؟ – چه چیز موجب شد دگرش یابی و در خودت دگرگونی ایجاد کنی؟! و نه سؤالاتی مثل: دیروز چه کار کردی؟! بعداً می خواهی چه کار کنی؟! البته بعضی افراد برای پاسخگویی به چنین پرسش هایی به صورت ناگهانی آمادگی ندارند و این کاملاً عادی است. در اینگونه موارد باید با سؤالات ساده و سطحی تر شروع کنی و کم کم هنگامی که شخص آمادگی پیدا کرد و به اصطلاح یخ‌اش آب شد به سؤالات اصلی و عمیق برسی. سؤالاتی که از خلال آن ها می توان به درونیات شخص پی برد!

۱۰- بده و بستان!

گاهی افراد در مکالماتشان چرند و پرند سر هم می کنند. به عنوان مثال انتقاد می کنند، بیان جملات نه چندان خوشایند! تعریف کردن جوک های بی معنی! شخصیتشان را از روی این صحبت ها قضاوت نکن. این ها را لغزش های فرویدی [فروید، روانشناس مشهور اتریشی ] بدان و بگذر!یا حداقل دودل باش! (مگراینکه خلافش ثابت شود). هر کدام از ما گاهی حرف هایی زده ایم که تا به امروز در حیرتیم چرا!!!!!!! امروز به خودمان می خندیم و سعی می کنیم تکرار نشود!

ترجمه اختصاصی دگرش

۴ روش برای جلوگیری از اتلاف وقت از امروز!

در پایان این مقاله هدیه ای در دست خواهید داشت: زمان زیادی برای انجام کارهایی که می‌خواهی.

فوق‌العاده است؟ بسیار ساده! فقط با ترک ۴ عادت مخرب در مدیریت زمان!

۱-   ایمیل‌های اتفاقی را چک نکنید

سر زدن‌های اتفاقی به جعبهٔ دریافت ایمیلتان در حین کار موجب اتلاف وقت برای تمرکز دوباره بر کار خواهد شد. این زمان‌های صرف شده در طول یک هفته می‌تواند مساوی با زمان لازم برای انجام کامل یک کار باشد.

به جز اوقاتی که منتظر ایمیل‌های مربوط به کارتان هستید وارد جعبهٔ دریافت نشوید. برای این کار سه بار در روز مشخص کنید: قبل از ظهر، بعد از ناهار عصر.

همین کار را در مورد پیام‌های صوتی، متنی و … انجام دهید. با پایبندی به برنامه این حواس پرتی‌های مضر را کم کنید.

۲-   پرواز بس است!

زمانی را به یاد می‌آورم که پشت فرمان ماشین گم می‌شدم و بدون هیچ هدفی ساعت‌ها از این سو به آن سو می‌راندم. انگار که در آسمان پرواز می‌کنم و جهت مهم نیست فقط می‌روم و می‌روم!

بیشتر مردم روزهایشان را همین طور آغاز می‌کنند بدون نقشهٔ راه و البته همین طور بدون هدف و انگیزه آن را به پایان می‌رسانند، انگار تنها کار ممکن آن است که اتلاف وقت کنند. متأسفانه این افراد بی برنامه معتقدند وقتشان را هدر نمی‌دهند، بسیاری از آن‌ها را دور و برمان می‌بینیم رییس، کارگرها و مشتریانمان.

در واقع با ۵ دقیقه صرف وقت می‌توانیم لیست کوتاهی از کارها و فعالیت‌ها تهیه کنیم و با یک برنامهٔ روزانه و تعیین اولویت برای کارها موفقیت‌های بیشتری کسب کنیم.

۳-   به دنبال حواس پرتی نباش

بعضی افراد بیشتر پذیرای حواس پرتی‌ها هستند. تا به حال شده وقتی که خواسته‌اید کاری را شروع کنید با رد شدن همکارتان حواستان پرت شود؟

گاهی خودمان مانند یک آهنربا این عوامل را جذب می‌کنیم!

خبر خوش آن که شما تنها نیستید. این یک روش معمول برای تنبلی است. به اولویت‌هایتان نمی‌رسید و زمان را از دست می‌دهید. در را ببند! در اتاق و در ذهنت را!

  • هر روز دو نوبت کاری برای خودت در نظر بگیر و در آن ساعات در را ببند!
  • کارهایی که برای آن‌ها حواس جمع و تمرکز لازم است را مشخص کن.
  •  با ایمیل و یا نصب جمله ای بر در اتاق ساعات مراجعهٔ همکاران برای کارهای ضروری را اطلاع رسانی کن.
  • زنگ موبایلت را خاموش کن و پیغامی حاوی ساعات جوابگویت روی آن قرار بده.
  • هیچ گونه ایمیلی کنترل نکن.
  • اینترنت را قطع کن.
  • وقتی در این کار به موفقیت رسیدید سعی کنید آن را به سه نوبت کاری افزایش دهید.

ایجاد و تثبیت چنین نظم کاری‌ای توسط خود شخص به راحتی و خود به خود به دست نمی‌آید. وقتی کاری را در اولویت قرار می‌دهید باید خودت را از حواس پرتی‌ها به دور نگه داری و تنها بر آن تمرکز کنی.

۴-   تنبلی را کنار بگذار

تنبلی یعنی بازی‌های کامپیوتری، گشت زدن در شبکه های اجتماعی و خیره شدن به پنجره … یک نوع دیگر از تنبلی غفلت از کارهای مهم و رسیدگی به فعالیت‌های متفرقه است که من آن را مرگ خاموش می‌نامم چون خود شخص متوجه آن نمی‌شود. هر لحظه از وقتتان که صرف کارهای پیش پا افتاده شود به معنای یک گام به عقب خواهد بود به خصوص اگر کارها و اهداف مهمی در دست انجام داشته باشید.

  • زمانتان را برای ترتیب دادن به اولویت‌ها هدر ندهید فقط به این فکر کنید که چرا انجام فلان کار در رسیدن به هدف می‌تواند کمک کند و آن وقت خواهید دید که پایبندی به برنامه و اولویت‌ها برایتان راحت‌تر می‌شود.
  • بسته های زمانی برای خودتان تعریف کنید. برای هر کاری بازه های زمانی خاص در نظر بگیرید و ساعات شروع و پایان فعالیت روی آن را دقیقاً مشخص کنید.
  • وقتی بدانید چه کارهایی را در چه ساعاتی باید انجام دهید دیگر از انجام پروژه های بزرگ در بلند مدت نمی‌ترسید.
  • سعی کنید از یک سیستم هشدار برای پایان زمان کار استفاده کنید مثلاً ساعت کوک کنید.

برنامه ریزی برای ساعات کاری می‌تواند به انجام کار کمک کند زیرا موجب می‌شود در ذهن دستورالعمل‌های جذابی برای شروع و پایان فعالیت‌ها شکل بگیرد.