فکر می کنی سخنور خوبی هستی؟ مشخصات یک سخنران خوب چیست؟
استعداد و توانایی سخنوری در هر موقعیتی از جمله کار وتجارت روابط عمومی و حتی روابط عاشقانه می تواند به کار بیاید. در سفرهای مختلفی که داشته ام با افراد زیادی آشنا شده و در گروه های بسیاری حضور پیدا کردهام. در این ملاقات ها به این نتیجه رسیدم که کیفیت تعامل بین افراد به دو عامل عمده بستگی دارد ۱- تناسب بین ارزش های دو طرف ۲- میزان سخنوری شخص مقابل.
وقتی با افراد خوش صحبت مواجه می شدم ساعت ها راجع به مسائل مختلف حرف می زدیم. از معاشرت با اینگونه افراد بسیار لذت می برم چون خودآگاه، حساس و اجتماعی هستند. در حین گفتگو انرژی مثبت زیادی ساطع می شود. از طرفی با افرادی نیز صحبت کرده ام که مانند اتومبیلی خراب در حال حرف زدن دائماً ریپ می زنند. مکث های طولانی! صدای مونوتن! و در نهایت با اولین بهانه ی ممکن فرار را بر قرار ترجیح داده ام! شخصی را به یاد می آورم که با اینکه آدم باهوشی بود اما هیچ حس دوطرفه ای بینمان ایجاد نشد. او دائماً سؤالات شخصی می پرسید و سعی می کرد در زندگی شخصی ام سرک بکشد. و متأسفانه این در حالی بود که از جواب دادن به پرسش های من طفره می رفت. مورد دیگر شخصی بود با روحیه ای مهاجم! تمام نظرات من را تبدیل به بحث و مجادله می کرد و در این بین عقاید من را بی اهمیت و بی ارزش جلوه می داد و سپس سعی می کرد با بافتن آسمان و ریسمان من را توجیه کند که چرا و چطور حرف های من غلط و حرف های او درست است! که البته در هر دو مورد ملاقات اول بدل به آخر شد.
با توجه به این که داشتن قدرت سخنوری در جهان امروز یک الزام محسوب می شود باید بدانیم که با حیله و نیرنگ نمی توان کسی را به ادامه ی مکالمه وادار کرد. در ادامه به ۱۰ قانون مهم و ضروری در مکالمه اشاره می کنیم.
۱- به شخص مقابل علاقه داشته باش!
او کیست؟ در مغزش چه می گذرد؟ از چه چیزهایی خوشش می آید؟ انگیزه ی حرکت در او چیست؟ این پرسش هایی است که در اولین مواجهه با شخص باید دریابی. گاهی با افرادی روبرو می شوم که به طور طبیعی و به آرامی در ابتدای صحبت همه چیز را درباره ی خودشان بیان می کنند. رخداد چنین روند طبیعی ای می تواند به یک روند موفق در مکالمه منجر شود. حتی اگر موارد ۲ تا ۱۰ را کاملاً اجرا کنیم باز هم با یک مکالمه ی بی روح روبرو می شویم زیرا نیروی محرکه ی قوی در پس این بده بستان رنگ باخته است. پس به خاطر داشته باش برای تبدیل شدن به یک سخنران خوب باید به طرف صحبتت علاقه مند باشی و از صمیم قلب بخواهی با او باشی و از مصاحبتش لذت ببری. اگر از او خوشت نمی آید چرا وقتت را صرفش می کنی! بدان زندگی کوتاهتر از آن است که صرف کارهای کنی که دوست نداری!
۲- بر مثبت ها تمرکز کن.
به دنبال موضوعات مثبت باش. نه غصه های گذشته بلکه اهداف آینده! به جای اینکه درباره ی چایی که صبح روی لباست ریخته حرف بزنی درباره ی فیلمی که بعدازظهر می خواهی ببینی حرف بزن. البته گهگاهی صحبت درباره ی امور منفی نیز خالی از فایده نیست. زمانی که شخص مقابل هم از آن بهره ای ببرد و در واقع برای نیل به مقصودی باشد(به عنوان مثال در جهت شناخت بهتر او یا برای همراهی با او). سعی کن در حین صحبت گرایش ذهنی ات همواره رو به جلو باشد. کمتر گله کن! بیشتر در پی راه حل ها باش! کمتر قضاوت کن و بیشتر همراه و همدل باش. این کارها باعث می شود در نگاه مردم شخصی دلخواه و دوست داشتنی باشی.
۳-صحبت کن نه بحث و نه مجادله!
در شروع این مقاله در مورد مکالمه ام با شخصی صحبت کردم که روحیه ای بسیار مهاجم داشت. به جای آن که از این گفت و شنود لذت ببرد فقط سعی می کرد در برابر هر یک از جملات من موضع بگیرد و طولی نکشید که به مکالمه ای پوچ تبدیل شد. مکالمه باید سکویی برای پرواز باشد و نه میدانی برای جنگ! همیشه برای صحبت و بحث و تبادل نظر آماده باش اما به عنوان فعالیتی هدفدار و دوستانه! نیازی نیست در هر مباحثه و صحبتی به نتیجه یا نقطه ی توافقی برسیم.
۴- حرمت ها را حفظ کنید! عقایدتان را تحمیل نکنید! انتقاد نکنید! قضاوت نکنید!
به نقطه نظرات دیگران احترام بگذار. اظهار نظر خوب است اما حق نداری نظراتت را تحمیل کنی. به حریم افراد تجاوز نکن مگر اینکه مشترکاتی در آن داشته باشید. برای انتخاب های دیگران ارزش قائل باش! نه قضاوت کن و نه انتقاد! در غیر این صورت خودت و عقایدت را به دیگران تحمیل کرده ای! به خاطر داشته باش هرکسی حق دارد خودش باشد! همان طور که خود تو این حق را برای خودت قائل هستی!
۵- بگذار طرف مقابلت بدرخشد و لذت ببرد!
همیشه به دنبال صحبت درباره ی مسائلی باش که او هم در آنها حرفی برای گفتن داشته باشد. برای حرف هایش اعتبار قائل باش! از استعدادهایش در هر زمینه ای تعریف و تمجید کن. از اعتراض و مخالفت تا حد امکان پرهیز کن. اجازه بده بدرخشد و در پرتو این درخشش شاد باشد. برخی از افراد به آن چه که دارند آگاه نیستند. توانایی های منحصر به فردشان را نمی شناسند. راهنمای آن ها باش تا خودشان را بهتر بشناسند و به خود و اطرافیان عشق بورزند.
۶- در حالی که مشترکات را کشف می کنی و می پرورانی سعی کن با تفاوتها کنار بیایی!
هر کسی با دیگری تفاوت هایی دارد و در عین حال اشتراکات زیادی نیز بین آن ها یافت می شود. تفاوت ها را از صمیم قلب بپذیر زیرا همان ها هستند که تو را به یک موجود یگانه و منحصر به فرد تبدیل می کنند و نیز بپذیر که باید با دیگران اختلاف عقیده و نظر داشته باشی اما وقتی با کسی هم صحبت می شوی به دنبال اشتراکات باش. به محض آن که وجه اشتراکی پیدا کردی از آن به سادگی نگذر سعی کن آن را بشکافی و از دلش دنیایی از تفاهم و همراهی بیرون بکشی. او را بهتر و بیشتر بشناسی و از هر نقطه ی اشتراکی سکویی برای رسیدن به اشتراک بعدی بسازی!
۷- با خودت روراست باش!
همه ی دارایی تو در هویتت خلاصه می شود! او را در آغوش بگیر و بگذار بدرخشد. پنهانش نکن. تقلید و تکرار کورکورانه حرف های دیگران در یک گفتگو بسیار خسته کننده است. در واقع چیز جدیدی برای بحث و گفتگو باقی نمانده. همه چیز قبلاً – چه بسا بهتر- گفته شده است. آماده باش تا بتوانی درباره ی نظرات و عقاید واقعیات اظهار نظر کنی(البته نه با روحیه و لحنی تهاجمی). به بیان باورهایت افتخار کن و بگذار مردم خود خودت را بشناسند. نقاب را بردار.
۸- ۵۰-۵۰ مساوی!
همیشه معتقدم یک مکالمه ی خوب زمانی شکل می گیرد که هر دو طرف به یک میزان در آن مشارکت داشته باشند. گاهی بسته به شرایط این نسبت به ۶۰- ۴۰ یا ۴۰-۶۰ تغییر می کند. اما بهترین حالت همان نسبت مساوی است و این یعنی باید بعد از اینکه کمی حرفی زدی با طرح یک سؤال نوبت را به دیگری واگذار کنی. همچنین این اصل نشان می دهد هر دو طرف باید به یک میزان درباره ی خودشان صحبت کنند. اگر شخص مقابل درباره ی تو و زندگیت کنجکاوی نمی کند به این معنی نیست که نباید بگویی. گاهی بعضی از مردم نمی پرسند چون شخصیت و طبیعتشان به این صورت است.
۹- در یک کلام: سؤالات به درد بخور بپرس!
پاسخ مناسب از پرسش صحیح و به جا به دست می آید! سؤال هایی که مطرح می کنی به مکالمه جهت می دهد. سؤالاتی مانند: – چه چیزی در زندگی به تو انگیزه ی حرکت و تلاش می دهد! – چه اهدافی را دنبال می کنی!؟ – چه چیز موجب شد دگرش یابی و در خودت دگرگونی ایجاد کنی؟! و نه سؤالاتی مثل: دیروز چه کار کردی؟! بعداً می خواهی چه کار کنی؟! البته بعضی افراد برای پاسخگویی به چنین پرسش هایی به صورت ناگهانی آمادگی ندارند و این کاملاً عادی است. در اینگونه موارد باید با سؤالات ساده و سطحی تر شروع کنی و کم کم هنگامی که شخص آمادگی پیدا کرد و به اصطلاح یخاش آب شد به سؤالات اصلی و عمیق برسی. سؤالاتی که از خلال آن ها می توان به درونیات شخص پی برد!
۱۰- بده و بستان!
گاهی افراد در مکالماتشان چرند و پرند سر هم می کنند. به عنوان مثال انتقاد می کنند، بیان جملات نه چندان خوشایند! تعریف کردن جوک های بی معنی! شخصیتشان را از روی این صحبت ها قضاوت نکن. این ها را لغزش های فرویدی [فروید، روانشناس مشهور اتریشی ] بدان و بگذر!یا حداقل دودل باش! (مگراینکه خلافش ثابت شود). هر کدام از ما گاهی حرف هایی زده ایم که تا به امروز در حیرتیم چرا!!!!!!! امروز به خودمان می خندیم و سعی می کنیم تکرار نشود!
ترجمه اختصاصی دگرش
در پایان این مقاله هدیه ای در دست خواهید داشت: زمان زیادی برای انجام کارهایی که میخواهی.
فوقالعاده است؟ بسیار ساده! فقط با ترک ۴ عادت مخرب در مدیریت زمان!
۱- ایمیلهای اتفاقی را چک نکنید
سر زدنهای اتفاقی به جعبهٔ دریافت ایمیلتان در حین کار موجب اتلاف وقت برای تمرکز دوباره بر کار خواهد شد. این زمانهای صرف شده در طول یک هفته میتواند مساوی با زمان لازم برای انجام کامل یک کار باشد.
به جز اوقاتی که منتظر ایمیلهای مربوط به کارتان هستید وارد جعبهٔ دریافت نشوید. برای این کار سه بار در روز مشخص کنید: قبل از ظهر، بعد از ناهار عصر.
همین کار را در مورد پیامهای صوتی، متنی و … انجام دهید. با پایبندی به برنامه این حواس پرتیهای مضر را کم کنید.
۲- پرواز بس است!
زمانی را به یاد میآورم که پشت فرمان ماشین گم میشدم و بدون هیچ هدفی ساعتها از این سو به آن سو میراندم. انگار که در آسمان پرواز میکنم و جهت مهم نیست فقط میروم و میروم!
بیشتر مردم روزهایشان را همین طور آغاز میکنند بدون نقشهٔ راه و البته همین طور بدون هدف و انگیزه آن را به پایان میرسانند، انگار تنها کار ممکن آن است که اتلاف وقت کنند. متأسفانه این افراد بی برنامه معتقدند وقتشان را هدر نمیدهند، بسیاری از آنها را دور و برمان میبینیم رییس، کارگرها و مشتریانمان.
در واقع با ۵ دقیقه صرف وقت میتوانیم لیست کوتاهی از کارها و فعالیتها تهیه کنیم و با یک برنامهٔ روزانه و تعیین اولویت برای کارها موفقیتهای بیشتری کسب کنیم.
۳- به دنبال حواس پرتی نباش
بعضی افراد بیشتر پذیرای حواس پرتیها هستند. تا به حال شده وقتی که خواستهاید کاری را شروع کنید با رد شدن همکارتان حواستان پرت شود؟
گاهی خودمان مانند یک آهنربا این عوامل را جذب میکنیم!
خبر خوش آن که شما تنها نیستید. این یک روش معمول برای تنبلی است. به اولویتهایتان نمیرسید و زمان را از دست میدهید. در را ببند! در اتاق و در ذهنت را!
ایجاد و تثبیت چنین نظم کاریای توسط خود شخص به راحتی و خود به خود به دست نمیآید. وقتی کاری را در اولویت قرار میدهید باید خودت را از حواس پرتیها به دور نگه داری و تنها بر آن تمرکز کنی.
۴- تنبلی را کنار بگذار
تنبلی یعنی بازیهای کامپیوتری، گشت زدن در شبکه های اجتماعی و خیره شدن به پنجره … یک نوع دیگر از تنبلی غفلت از کارهای مهم و رسیدگی به فعالیتهای متفرقه است که من آن را مرگ خاموش مینامم چون خود شخص متوجه آن نمیشود. هر لحظه از وقتتان که صرف کارهای پیش پا افتاده شود به معنای یک گام به عقب خواهد بود به خصوص اگر کارها و اهداف مهمی در دست انجام داشته باشید.
برنامه ریزی برای ساعات کاری میتواند به انجام کار کمک کند زیرا موجب میشود در ذهن دستورالعملهای جذابی برای شروع و پایان فعالیتها شکل بگیرد.
کتاب حرفه نو که به علت زیادی مطالب در دو۲ جلد چاپ شده / توسط آقای نیما عربشاهی ترجمه شده است
اول اینکه آقای نیما عربشاهی مترجم این کتاب، آن را به دو جلد تقسیم کرده.
دوم اینکه جلد اول این کتاب، از اینجا شروع می شود که در جامعه امریکا افراد تحصیل کرده و مجرب در حرفه های مختلف به سوی بازاریابی شبکه ای گرایش پیدا کرده اند. این افراد در این کتاب، خبرگان نوین نامیده می شوند. خب این به چه معنی است؟ یعنی اینکه عرصه بازاریابی شبکه ای بعد از سالها فراز ونشیبی که علی الخصوص در امریکا طی کرده، حالا قرار است جدی گرفته شود. و این نشانه بسیار مهمی است.
سوم اینکه نویسندگان کتاب بعد از توضیح مفصلی که درباره تغییر گرایشها به کار و خانواده و سبک زندگی می دهند و به هم ریختن پازل موفقیت در امریکا- از جمله درآمد دراز مدت و مطمئن، استقلال مالی، آزادی وقت و داشتن کنترل بر زندگی- خبر از فروپاشی نظام اقتصادی حال حاضر می دهند. راستی توضیح این جور چیزها به چه درد من و شما می خورد؟ خیلی ساده است! به من و شما می گوید برای شناخت بیشتر فرصت جدیدی به نام بازاریابی شبکه ای ابتدا باید وضعیتی که در دنیای امروز به سر می بریم را خوب بشناسیم تا برای قانع کردن خودمان و دیگران در پذیرش یک دریچه نوین و جایگزین، حرفی برای گفتن داشته باشیم. به خصوص که یکی از خاصیت های این کتاب مثالهای فراوان و آمارهای گوناگون آن است؛ اول برای اینکه موضوع کتاب بهتر جا بیافتد و دوم به این دلیل که نویسندگان کتاب مخاطب خود را افراد دقیق و حرفه ای می دانند.
چهارم اینکه اگر می خواهید با تاریخچه بازاریابی شبکه ای (از کجا شروع شد و چگونه پیش رفت)، ارتباط و تفاوتش با فروش مستقیم، موارد قانونی درباره این صنعت و همچنین وضعیت امروزی آن در جامعه امریکا بدانید، فصل آخر کتاب را از دست ندهید.
پنجم اینکه بدون شک و تردید این کتاب به درد کسانی که فقط به فکر ورودی گرفتن و د وباره ورودی گرفتن هستند، نمی خورد. این کتاب مناسب افرادی است که این صنعت را جدی گرفته اند ومی خواهند سالها با آن دست و پنجه نرم کنند. به این سبب ناچار هستند که اطلاعاتشان را درباره این صنعت روز به روز بیشتر و بیشتر کنند..
قسمتهایی از کتاب:
"...اگر قصد پیوستن به یک فرصت کاری در بازاریابی شبکه ای را دارید باید کتاب حرفه نو نوشته چارلز کینگ و جیمز رابینسن را بخوانید. این کتاب بهترین مژثرترین و به روزترین منبع اطلاعاتی درباره وضعیت بازاریابی چند سطحی (MLM) در آغاز قرن بیست و یکم است....
....بازاریابی شبکه ای که زمانی در نقش آخرین پناه بیچارگان و ناامیدان، آنهایی که در هر کاری شکست خورده بودند، شناخته می شد - با سیمایی جدید و به عنوان جایگاه برندگان وارد هزاره دوم شده است.....
....الگوی قدیمی کار در حال از هم پاشیدن است.....
....پدرم 38 سال واسه یه شرکت داروسازی کار کرد و با یه حقوق بازنشستگی و حشتناک بازنشسته شد..دوست داشتم مثل پدرم بشم. همیشه بهم می گفت که برم دانشگاه تحصیلات عالیه داشته باشم، وارد یکی از بهترین شرکتهای امریکا بشم، سخت کار کنم و حرف زیادی نزنم تا خوشبخت بشم. فلسفه پدرم تا اوایل 1990 واقعاً به درد می خورد. ولی حالا همه چیز عوض شده.....
....شرکتهایی هستند که کارمندان خود را حتی یک دقیقه بیش از نیازشان نگاه نمی دارند. آنها موجودی کالاهای خود را حفظ خواهند کرد ولی علاقه ای به حفظ موجودی کارمندان خود ندارند.....
....خیلی زود فهمیدم که دارم هفت روز هفته رو کار می کنم. اغلب در طول هفته به شرکتها مشاوره می دادم و آخر هفته به پیمانکارا..ولی از دیدگاه خانواده و زندگی ورشکسته بودم. با این که اقتصاد خانواده ام رو تأمین می کردم ولی می دونستم اون شوهر یا پدری که می خواستم برای خانواده باشم نیستم...خانواده ام به من نیاز داشتن و من باید می رفتم پیششون؛ ولی به خاطر کار نکردن 40000 دلار ضرر کردم!....
....معتقدم یکی از بزرگترین کلیدهای رسیدن به موفقیت سریع برای شاغلین موفق در بازاریابی شبکه ای اینه که یه دلیل محکم و قوی در خودشون ایجاد کنن. دلیل من اونقدر بزرگ بود که می تونستم به منفی بافها توجه نکنم...
...تأمین اجتماعی بدون وجود تغییرات در سیستم ورشکست خواهد شد. حتی اگر اضافه بودجه زیاد فعلی محقق شده باشد..آنها تنها چند سال دوام بیشتر برای سیستم کنونی خود خواهند داشت....
...تحقیقات نشان می دهد که اجبار والدین -هر دو- برای کار سخت تر و بیشتر بیرون ماندن از منزل به خاطر کار، صدمات بیشتری بر کودکان وارد می آورد.....
...امید داریم شکاف عمیقی که بین تصورات برخی کارشناسان درباره بازاریابی شبکه ای و شناخت درست بازاریابی شبکه ای ایجاد شده است را از بین ببریم....
...نقش اساسی مجرای بازاریابی شبکه ای سرعت بخشیدن به نقل و انتقال محصولات و خدمات با استفاده از مؤثرترین روش توزیع در بازاریابی یعنی ارتباط شفاهی است....."
*********************************************************************
درباره کتاب:
و اما جلد دوم این کتاب؛ در ابتدای این مجلد برای دادن دیدی مناسب به خوانندگان، درباره واقعیت های از بازاریابی شبکه ای حرف زده می شود که جای بدفهمی و سوءتفاهم بسیار است.دروغهای بازاریابی شبکه ای، توهم اشباع، ادعای درآمد زیاد و تأکید بر پول درآوردن بدون کار کردن وهمچنین مسأله ریزش یا Fail شدن افراد در بازاریابی شبکه ای .
در ادامه درباره 7 روند و گرایش سخن به میان می آید که به بازاریابی شبکه ای چهره ای جدید داده؛ گرایش اول اینکه یک کانال توزیع مؤثر است و استقبال روزافزون بسیاری از شرکتها از این کانال توزیع. دومین گرایش حرفه ای شدن این صنعت است. مثلاً دیگر از جلسات و گردهمایی های هیجانی چندان خبری نیست و بیشتر جلسات تجاری است(دقت کنید!). گرایش سوم را نمی گویم تا گرایش هفتم که شرکتهای نتورک بیشتر به فکر پیدایش خدمات و کالاهای انحصاری ونوآورانه هستند ...
اما چرا این گرایشها را باید بدانیم? برای اینکه بدانیم صنعتی که امروزه در آن مشغول هستیم، چه تغییراتی کرده وچه تحولاتی را از سر می گذراند و چه سرانجامی خواهد داشت.
فصل 6 و 7 کتاب را مترجم به این دلیل که کمتر به درد من و شما می خورد حذف کرده است. در فصل آخرنویسندگان کتاب ابتدا به این پرداخته اند که هرکس قبل از هر کاری در این صنعت باید به دلیل و خواسته خود را روشن و واضح کند و سپس از 5 نگرانی و ایراد (یا Objection) افراد در ورود به این صنعت، به همراه پاسخ آنها، گفته اند. در نهایت مواردی را که هر فرد در انتخاب یک شرکت باید در نظر بگیرد (آنهم بیشترمتناسب با شرایط جامعه امریکا) را تمام و کمال بیان کرده اند.
در انتهای کتاب 10 دلیل و جریانی که در دنیای امروز (هم در داخل و هم در خارج بازاریابی شبکه ای) به رشد این صنعت و گرایش بیشتر افراد حرفه ای کمک می کند تیتروار آمده است. ناگفته نماند این 10 دلیل در طول دوکتاب با عناوین مختلف توضیح داده شده است.
کمترین فایده ای که جلد دوم حرفه نو برای شما دارد چیست؟ دلتان برای فعالیت در این صنعت محکم تر می شود.دید و نگاهتان به بازاریابی شبکه ای گسترده تر و بازتر می شود و کم کم می فهمید در چه دنیایی قدم گذاشته اید...که البته اینها همه برای فردی که هنوز چیزی از این صنعت نمی داند نیز بسیار مناسب و مفید است.
قسمتهایی از کتاب:
"....چارلز دبلیو کینگ، دکترای مدیریت بازرگانی خود را از دانشگاه هاروارد گرفته است. او استاد بازاریابی در دانشگاه ایلی نویز واقع در شهر شیکاگو(UIC) است......جیمز دبلیو رابینسن ..سخنرانیهای زیادی در دفاع از بازاریابی شبکه ای و شغل آزاد کرده است. او یکی از چهره های برجسته سیاسی و حکومتی در کالیفرنیا است. هم اکنون آقای رابینسن مقام ارشد اتاق بازرگانی امریکا را دارد......
...تاریخچه اولیه بازاریابی شبکه ای به دست فروشندگانی توانا که ارتباطاتی قوی داشتند نوشته شد. این افراد "نوع الف" روش یافتن مشتری احتمالی و دادن پیشنهاد فروش محصول را -در روند "بزن و بروی" قدیمی فروش به سبک خانه به خانه- به فروشی همراه با حرارت و اشتیاق تبدیل کردند...داستان فروش می بایست جذاب، مسحور کننده و مجاب کننده می بود تا قرارداد فروش بسته می شد و اعضا پرانگیزه می ماندند. اغراق و گزافه گویی مد روز بود....
...دلایل ریزش متعدد و پیچیده هستند. غالباً توزیع کنندگانی که به عرصه بازاریابی شبکه ای پا می گذارند،درک محدودی از روند کار دارند، الگوی کار و طرح شفافی ندارند، انتظارت آنها غیرواقعی است..آنها حمایت وآموزش کافی دریافت نمی کنند. روند آموزش بالاسریها به زیرمجموعه ها معمولاً کارایی ندارد...
...ارتقاء حرفه ای گری در مقیاسی وسیع در بخش مدیران بسیاری از شرکتها به شکل فرهنگ سازمانی درآمده است...
...آسیا به دلیل وجود صدها میلیون مردم باانگیزه از طبقه متوسط که هنوز در جستجوی فرصتهای تازه و نیزمحصولات و کالاهای جدیدی هستند که با سبک زندگی آنها مطابقت داشته باشد، به کانون توجه بازاریابی شبکه ای تبدیل شده است...
...در بسیاری از شرکتهای بزرگ بازاریابی شبکه ای، فناوریهایی مانند پست صوتی، قابلیت کنفرانس تلفنی، تبلیغات ماهواره ای، پست الکترونیکی، وب سایتها و غیره به سرعت در حال تکمیل هستند....
...اینترنت عملکرد بازاریابی را مؤثرتر و کاربردی تر نموده که برای خبرگان نوین بسیار مطلوب شده است. معاملاتی که قبلاً ساعتها کار پرزحمت و وقت گیر و اغلب هم کار بدنی می طلبید، امروزه با فشار یک دکمه و یا کلیک ماوس انجام می شود....
...شرکتهای بازاریابی شبکه ای که نام آنها در فهرست بورس اوراق بهادار وجود دارد اغلب از نظر پیشرفت سازمانی و تخصصی در سطح بالاتری قرار دارند....
...بعد از سالها ملاقات با هزاران بازاریاب دریافته ایم پاسخهایی که به پرسش "چرا این شغل را انتخاب کرده ام؟" داده می شود، به اندازه تعداد افراد شاغل در این رشته متنوع است....
...فرصتی که امروز صنعت بازاریابی شبکه ای در اختیار افراد موفق اما ناراضی قرار می دهد این است که انتخاب خود را از موضع قدرت و امنیت و نه ضعف و ناامیدی انجام دهند...
...بسیاری از خبرگان نوین که به این صنعت پیوسته اند معتقدند میزان رشد فردی و فراغتی که به دست آورده اند از نظر آنها بسیار ارزشمندتر از درآمدی است که کسب کرده اند...
دانلود کتاب «چگونه یک سوپراستار بازاریابی شبکه ای بشوید؟»
این کتاب به صورت گام به گام و با روشی ساده، افراد تازه وارد و قدیمی را به سوی ابَر ستاره بودن راهنمایی می کند. قسمت عملی پایان هر فصل، گام عملی عالی ای است که ذهن شما رابرانگیخته و به عمل وا می دارد. این کتاب برای دانشجویانی که علاقمند به مطالعه کتاب های غیرکلاسی در ارتباط با بازاریابی هستند بسیار مفید است. به لحاظ ذکر منبع این کتاب برای اولین بار توسط مدیران آنلاین آپلود شده است.
به طور کلی افراد در ارتباطات خود به یکی از چهار سیستم عصبی زیر گرایش دارند
الف:"افراد بصری"
این افرادجهان را به ضرورت تصاویر ادراک میکنند به همین جهت کلماتی را که به زبان می آورند تصویر گر است لحن صدا تغییرات چهره و حرکات بدن به هنگام شنیدن به طرف بالا نگاه میکنندبا سرعت سخن میگویندو آهنگ صدایشان بلند است دست ها را حرکت میدهند و به طرف بالا میگیرندتنفس سریع سطحی و نامرتبی دارند ودر قسمت بالایی قفسه سینه تنفس میکنند
؛افراد بصری در جملات به لغات زیر تکیه دارند؛
دیدن .نگاه کردن .خیره شدن .روشن .چشم انداز.در نظر گرفتن .هدف. دور اندیشی. درخشان. چراغانی .شفاف . تصویر . ترسیم . انعکاس . دیدگاه . کانون توجه . تیره و تار . تابش . آراسته .
"با بصری ها چگونه باشیم"
بصری ها عاشق گلند. دوستدارهدیه اند.با بصری ها باید پر شور تر و پر هیجان تر بود.توضیح و تفسیر زیاد حوصله بصری ها را سر میبرد.برای صحبت کردن با آنها حرکات مهمتراز کلام یا لحن و طنین است. سریع تر صحبت کنید.رفتار مودبانه و محترمانه داشته باشید.آرامش افراطی و شل بودن آنها را کلافه میکنند.عاشق هیجانند.
ب:"افراد سمعی"
این گروه به لغات و واژه های سمعی تکیه دارند و به هنگام ارتباط حالات فیزیولوژیکی زیر را از خود نشان میدهند به هنگام اندیشیدن اغلب به اطراف خود می نگرندآرام با آهنگی آهسته اما پر طنین سخن میگوینددست خود را تا نیمه کمر بالا آورده و با آن ژست میگیرندآرام منظم و از وسط قفسه سینه نفس میکشند.
افراد سمعی در جملات به لغات زیر تکیه دارند
شنیدن. گوش دادن .فریاد کشیدن .بحث کردن .اطلاع دادن .تحسین کردن .گفت و شنود کردن .بیان کردن .اعلام کردن .خاموش کردن .صدا .آهنگ .همهمه .ضربه .قصد داشتن .شرح دادن .مذاکره کردن .ناهنجار . انعکاس. تلفن کردن..پر خاش کردن .اعتراض کردن .غرش .پر طنین .تلق تلق کردن .فرکانس. غرغر کردن .سکوت.
"با سمعی ها چگونه باشیم"
به گفتار زیاد توجه دارند.با سمعی ها کمی آرامتر از بصری ها صحبت کنید.خیلی هم آرام نشوید.شرح و تفسیر فراوان هم ندهید.مودبانه سخن بگوئید.فصاحت و بلاغت را از یاد نبرید.شمرده و متین باشید .تشویقتان بیشتر کلامی باشد .به گفتار سمعی ها بیشتر از بقیه گوش دهید .سمعی خوش سخن است در تیپهای رفتاری معمولا سمعی ها محترمند برای سمعی ها احترام کلامی مهمتر از احترام رفتاری است .تند صحبت کردن با آنها بی ادبی تلقی میشود .چون آنرا نشانه اظطراب و نبود آرامش میدانند .ترجیح می دهند موسیقی ملایم گوش دهند تا اینکه فیلم مهیج ببینند.
ج:" افراد لمسی "
در جملات این افراد مفاهیم احساسی قالب است به هنگام اندیشیدن به پائین و طرف راست خود نگاه میکنندصدایشان عمیق است و کلمات شمرده از دهانشان خارج می شودحرکات دست تغییرات چهره و اعمال جسمانی آنها زیاد است معمولا دستشان راپایین نگاه میدارند و خود را به کرات لمس میکنندتنفس این عده عمیق است و از تمام قفسه سینه برای تنفس استفاده میکنند
افراد لمسی در جملات به لغات زیر تکیه دارند
احساس. لمس کردن. اتصال .لغزیدن.تعادل.اصابت.احساسات ی.بالا و پایین پریدن.خشمگین . پیوند.چسبناک.گرسنه.سراسیمه. پر جنب و جوش.دور ریختن.گردندن.چنگ زدن. مضطرب .دلچسب .مالیدن
"با لمسی ها چگونه باشیم"
بسیار ملایمندآنقدر که به نظر بعضی ها شل و ولندآما در ملایمت آنها متانت هم هست لمسی ها از بصری ها متنفرندباید آنها را در آغوش گرفت دستشان را به گرمی فشرد و دست تحسین و صمیمیت بر پشتشان زدهل دادن و کتک زدن موجب آزارشان می شودآرامتر و احساساتشان عمیق تر است با آنها ملایم صحبت کنید
د:"افراد حسابگر(منطقی-استدلال گر)
کلمات این افراد آمیخته با منطق و استدلال است و تغییرات فیزیولوژیکی آنها به شرح زیر است:
وقتی فکر میکنند به پایین و طرف چپ خود نگاه میکنند.با لحنی آهسته و آرام و به گونه ای شیوا سخن میگویند.حرکات دست و تغییرات قیافه در آنها اندک است.
افراد حسابگر در جملات به لغات زیر تکیه دارند:آموختن.در نظر گرفتن.به ذهن کسی خطور کردن.تشخیص دادن.معتقد کردن.مقدم بودن.هوشیار بودن.مخلوط کردن.وانمود کردن.به فکر فرو رفتن.بی احساس.لغو کردن.جدی بودن.فهمیدن.به جا آوردن.
حالا دوست خوب ببین تو از کدام گروه هستی..ببین اطرافیانت از کدام گروه..
وقتی اینا رو بدونی فکر نمی کنی که میتونی آدم تاثیر گزاری باشی.؟؟.آدمی که جذابه؟؟..و میتونه رو دیگرون نفوذ ایجاد کنه؟؟ .....اما بعد......
باور کنید که.....
باور کنید نیروی آدمی بیکران است
باور کنید هیچ کاری از اراده آدمی خارج نیست
باور کنید که از عشق آفریده شده اید پس عشق را بیافرینید
باور کنید که خورشید به خاطر شما طلوع میکند
باور کنید که خدا هیچگاه از بندگانش نا امید نمی شود ولی بندگان از او چرا
باور کنید لایق بودن هستید
باور کنید که اکنون مهم ترین لحظه است
باور کنید که روح شما قدرت صعود به ماوراء را دارد
باور کنید که شما هم میتوانید
تمام باورهای خود را از ته دل باور کنیدتا زندگی شما را باور کند
((تو از این به بعد خودت را باور داری))