محمدرضا شعبانعلی را کاربران عصرایران خوب می شناسند. مطالب او درباره مدیریت و مهارت های زندگی و نیز صدایش در رادیو عصرایران برای عصرایرانی ها بسیار آشناست. او انگلیسی را خوب صحبت می کند و کتاب های انگلیسی را مانند کتاب های فارسی سریع و روان می خواند. جالب این که او نه بزرگ شده کشورهای انگلیسی زبان است و نه در دوران کودکی و نوجوانی به کلاس زبان رفته است. تجربه بسیار موفق او در یاد گیری زبان انگلیسی آنقدر جالب و آموزنده است که عصرایران حیفش آمد آن را از خوانندگانش دریغ کند. آنچه می خوانید از سایت شخصی شعبانعلی است که تجریه اش در یادگیری زبان انگلیسی را مطرح کرده است:
یادگیری زبان انگلیسی دغدغهی بسیاری از ماست. بسیار پیش آمده که از من میپرسند زبان را چگونه بیاموزیم؟
قبل از اینکه توضیحات آموزشی بدهم چند نکته لازم است:
۱) من تا کنون نتوانستهام کلاس آموزش زبان شرکت کنم. زمانی پولش نبود و این روزها وقتش. البته همیشه از همکارانم برای شرکت در این کلاسها حمایت کردهام.
۲) مهارت زبان من هنوز هم خوب نیست. بنابراین شاید توصیههای من بهترین نباشد. البته یک بار از هم از روی بیکاری تافل دادم که تا آنجا که به خاطر دارم از ۱۲۰ نمره حدود ده نمره کم آوردم که ظاهراً میگویند خیلی بد نیست. اما در حرف زدن لهجهی مزخرف مخصوص خودم را دارم! (نه آمریکایی نه بریتیش) و در نوشتن گاهی خطاهای گرامری دارم. اگر چه واقعیت این است که در خواندن متون انگلیسی از فارسی سریعتر هستم.
۳) روشی که من اینجا مطرح میکنم کاملاً شخصی است. نمیدانم برای دیگران هم مفید است یا نه. اما من از راهنمایی با این روش شروع کردم و از زمانی که در حدود ۲۰ سالگی با گروههای مختلف از کشورهای دیگر مواجه شدم تا امروز، همیشه جلساتم را خودم مدیریت کردهام و بسیاری از اوقات نیز نقش مترجم همزمان را داشته ام. بنابراین گفتم در اینجا این روش را شرح دهم تا شاید برای دیگران هم مفید باشد:
گام صفر: وسواس را کنار بگذارید.
افراد زیادی آمادهاند تا برای شما در یادگیری زبان (آگاهانه یا ناخودآگاه) مشکل ایجاد کنند!
سریع از شما میپرسند: از روی کدام کتاب میخوانی؟ کدام کلاس میروی؟ لهجهی آمریکایی را ترجیح میدهی یا بریتیش را؟ وااااای! لهجهات فاجعه است! لحنت خراب است. Big با Large فرق دارد! کاربرد Between و Among متفاوت است و …
شاید حرفهای این دوستان درست باشد. اما یک مشکل وجود دارد. ما در زبان خودمان هم هزار جور غلط و اشتباه داریم. کلمات فارسی را با پسوند عربی جمع میبندیم. تلفظهای متفاوت داریم. کنایهها و ضربالمثلهایی داریم که صد کیلومتر آن طرف تر کسی متوجه نمیشود. لهجههای اقوام دیگر را مورد شوخی قرار میدهیم! پس اینها نمیتواند مانع یادگیری باشد. دوستی داشتم که یک بار به من گفت: در تلفظ کلمات راحت باش. هر چقدر که پرت و پلا هم تلفظ کنی میتوانی روستایی را در آمریکا یا انگلیس بیابی که آن واژه را مثل تو تلفظ کنند!
ضمناً اگر مصاحبههای بی بی سی و سی ان ان و شبکههای بزرگ جهان را ببینید خواهید دید که بسیاری از افراد با اعتماد به نفس کامل و با نادرست ترین و غیر قابل فهم ترین لهجه صحبت میکنند. پس اعتماد به نفس داشته باشید! به من هر وقت میگویند آمریکن صحبت میکنی یا بریتیش؟ میگویم: ایرانیش!
گام اول: نقش کلمات در مکالمه به زبان انگلیسی یا هر زبان دیگر
به هر حال بدون شناخت کلمات نمیتوان به زبان دیگری حرف زد! اما اینجا آن قانون معروف ۸۰-۲۰ وجود دارد. با ۲۰٪ تلاش نسبت به حرفهای ترین کسانی که به زبان خارجی مسلط هستند، میتوانیم ۸۰٪ توانمندی آنها را کسب نماییم. پیشنهاد من قبل از هر کاری، مراجعه به لیست ۱۰۰۰ کلمهی پرکاربرد انگلیسی است. من این لیست را برای شما گذاشتهام:
۱۰۰۰ کلمه که در انگلیسی بیش از همهی کلمات کاربرد دارند (روی این لینک کلیک کنید)
یک سوم کل نوشتههای انگلیسی جهان فقط با همان ۲۵ کلمهی اول لیست اشغال شده است! اگر ۱۰۰ کلمهی اول را بدانید نیمی از کل متون انگلیسی جهان را میفهمید! و ۳۰۰ کلمهی اول ۶۵٪ از کل نوشتههای مکتوب انگلیسی را به خود اختصاص میدهند. پیشنهاد میکنم ترجمهی تک تک این لغتها را پیدا کنید و به تدریج آنها را حفظ کنید.
گام دوم: دفتر خاطرات روزانه
یکی از مشکلاتی که در آموزش رسمی زبان وجود دارد این است که نخستین درسهای زبان در اکثر کتابها با مراجعه به فرودگاه و هتل و تاکسی و پاس کنترل و … آغاز میشود. این درحالی است که ما به ندرت به این مکالمات نیاز داریم. به همین دلیل، این مکالمات خیلی زود به فراموشی سپرده میشوند. اگر گام اول را انجام دادهاید (حالا نمیگویم هر هزار کلمه اما لااقل ۳۰۰ کلمهی اول را حفظ هستید) هر روز یک پاراگراف گزارش کار روزانهی خودتان را بنویسید.
اینکه از صبح چه کار کردهاید. کجا رفتهاید. چه اتفاقهای خوب یا بدی افتاده و …
هر جا هم که لغت خاصی را نمیدانستید فارسی بنویسید. مثلاً میخواهید بنویسید فکر میکنم خیلی بیادب بودم… اما معادلی برای بی ادب نمیشناسید. بنویسید:
بی ادب I think I was so
شاید به نظرتان این کار مسخره باشد. اما اثر مهمی دارد:
شما به تدریج میفهمید که در زندگی روزانهی خود به کدام واژهها بیشتر نیاز دارید. ضمن اینکه ممکن است فرصت کنید و از داخل دیکشنریهای فارسی به انگلیسی واژهی مناسب را پیدا کنید. اگر هم نشد مهم نیست. همیشه جایی در مغز شما باز میماند که: «من معادل انگلیسی بی ادب را نمیدانم!». اولین بار که یک جا در یک متن با این واژه برخورد کنید به دلیل اینکه مغز شما مدت طولانی در ناخودآگاه منتظر این واژه بوده، بلافاصله آن را میبیند و به خاطر میسپارد و بعید است به زودی آن واژه را فراموش کنید.
گام سوم: نقش گرامر در یادگیری زبان
کمتر فارسی زبانی را میبینید که بتواند گرامر زبان خودش را توضیح دهد. هنوز هم تفاوت ماضی استمراری و حال ساده و ماضی بعید و … را خیلیها نمیدانند. به نظر میرسد یادگیری گرامر به صورت مجموعهای از فرمولها، کاری زمانبر و کم خاصیت باشد. ضمن اینکه به شدت «فرار» محسوب میشود. ما در زبان مادری خودمان، گرامر را از روی «زشتی و زیبایی جملات» میفهمیم. «دلم خواهد خواست برویم ساندویچ میخوردیم!» جملهی نادرستی است. نه فقط به دلیل عدم تطبیق زمان افعال. بلکه به دلیل اینکه این جمله «زشت» است و ما تا کنون آن را ندیدهایم.
من برای یادگیری گرامر، از اول راهنمایی تا امروز، روزانه یک پاراگراف متن انگلیسی را از روی کتاب یا مجله یا اینترنت، بازنویسی میکنم. با این کار به تدریج ذهنم قضاوتی در مورد زشت و زیبا بودن جملات پیدا میکند که میتواند در درستتر حرف زدن کمکم کند.
گام چهارم: ایجاد انگیزه در یادگیری زبان
خواندن متنهای طولانی خیلی انرژی و حوصله میخواهد. به نظر من از متنهای کوتاه شروع کنید. نقل قولها عالی هستند. اگر موضوع خاصی مورد علاقهی شماست یا فرد خاصی مورد علاقهتان است در سایتهای نقل قول، جملاتی مربوط به آن فرد یا موضوع را پیدا کنید و یادداشت کنید. ممکن است بعضی جملات را متوجه نشوید. مهم نیست. بدون نگرانی به سراغ جملات دیگر بروید.
2- به انگلیسی فکر کنید. برای این منظور باید از طریق مطالعه پیوسته و هدف دار و جهت دار( از آسان به مشکل) بدانید که انگلیسی زبانها چگونه فکر می کنند. مثلا اگر بخواهید این جمله را به انگلیسی بیان کنید: کسی که خربزه می خوره پای لرزش هم می شینه. در صورتی که بخواهید این جمله را کلمه به کلمه به انگلیسی ترجمه کنید و آن را بیان کنید، افتضاح ببار خواهد آمد و بجز خودتان هیچکس متوجه فرمایشتان نخواهد شد! خوب! در چنین مواردی چگونه می توان به انگلیسی فکر کرد؟ تنها راه این است که مطالعه کنید و به رادیو گوش کنید تا بدانید آنها در چنین مواردی چگونه می اندیشند!
3- مربی انتخاب کنید که به درستی کارش ایمان داشته باشید.
4- وسایل خانه و محیط کارتان را با برچسب نام آنها به زبان انگلیسی پر کنید.
5- همیشه از خودتان بپرسید: اگر بخواهم این جمله یا مطلب را به زبان انگلیسی بیان کنم چه باید بگویم؟
6- فردی را بیابید که بتوانید انگلیسی را – مخصوصا بصورت گفتاری – با وی تمرین کنید.
7- هرگز خود را کمتر از دیگران ندانید زیرا سیستم عصبی تمام افراد بشر یکسان است. تنها تفاوت در تفاوت چگونگی عمل است. اگر شما بدانید که دیگران چه کرده اند که موفق شده اند و شما هم همانگونه عمل کنید، موفق خواهید شد.
8- هرگز به پایان راه نگاه نکنید. در هر لحظه از خودتان سوال کنید: بسیار خوب در این ده دقیقه یا نیم ساعت چگونه حداکثر بهره را ببرم؟
9- همیشه باخودتان دفترچه یادداشت همراه داشته باشید و خاطراتتان را به انگلیسی یادداشت کنید.(نگران اشتباهات گرامری نباشید. حتی اگر یکی دولغت را از یک جمله به ذهنتان نرسید معادل فارسی آن را بنویسید تا بعدا از کسی بپرسید .
10- خودتان را با دیگران مقایسه نکنید زیرا تمام افراد بشر خلاق هستند. از این گذشته هر فر مانند خود خدا تک و بی مانند است. وقتی شما خودتان را با دیگران مقایسه می کنید میخواهید به نتیجه : کمتر – بیشتر و یا مساوی برسید. خوب! اگر قبول دارید که خداوند هیچکس را مثل شما خلق نکرده پس این را هم خواهید پذیرفت که مقایسه خود بادیگران کار عاقلانه ای نیست. نه انسانها کاملا مثل هم هستند و نه موقعیتهایشان یکسان است. تنها مقایسه ای که هم عاقلانه است و هم لازم ، مقایسه وضع زمان حال با زمان آینده شما است در دو حالت: حالت اول تلاش کنید و آینده تان را بسازید و حالت دوم تلاش نکنید و آینده تان بایر باشد. مثلا از خودتان بپرسید: اگر هیچ تلاشی بخرج ندهم و یا اینکه در حد توان زحمت بکشم، در هر حالت چه آینده ای خواهم داشت؟ در این صورت رقیب خارجی وجود ندارد. رقیب هر کس خود اوست. اگر خودتان رقیب خودتان باشید انگیزه تان صدچندان می شود ولی اگر رقیب بیرونی برای خود بتراشید، دچار نگرانی و اضطراب خواهید شد.
11- غرور کاذب نداشته باشید. از اشتباه کردن و یا این که دیگران به شما بخندند نهراسید.
12- خودتان را به زمان و مکان خاص شرطی کنید.
13- طرز استفاده درست از دیکشنری را یاد بگیرید.
14- همیشه با یک کارشناس مشورت کنید.
طرح شبکهای امکان کسب بیشترین بازدهی را از مطالعه فراهم میسازد. این فرآیند به گونهای با مغز و ساختار کارکردی آن تطابق دارد که امکان یادگیری و به خاطرسپاری کامل مطالب را با یکبار یادگیری فراهم میسازد.
تحقیقات ثابت کردهاند هنگام یادگیری، نیمکرهی چپ مغز فعالیت بیشتری دارد و شرایط به کارگیری نیمکرهی راست اغلب پایینتر است. در صورت فراهم نمودن شرایط مناسب برای فعالیت نیمکرهی راست، بازدهی به میزان قابل توجهی افزایش مییابد و یادگیری معنادار میشود. میتوانیم با فعالیتهایی مانند تجسم، رنگها، اشکال و زمینههای هنری، که بیشتر مربوط به نیمکرهی راست مغز میشود به این امکان دست یابیم.
در این روش ابتدا نکات کلیدی درس استخراج میگردد. نکات کلیدی از یک یا چند کلمه تشکیل شده که هنگام مطالعهی متن باید آن را پیدا کرد. (پیرامون مبحث نکات کلیدی در جلسات گذشته بحث کردیم) پس از استخراج نکات کلیدی باید آن را در شاخههای اصلی، شاخههای فرعی و فرعیتر و... قرار داد و طراحی ویژهای به صورت یک شبکه یا نقشه برای آن در نظر گرفت. از طرح شبکهای به عنوان نقشهی مفهومی نیز یاد میشود.
طرح شبکهای برای مطالعه
افرادی که به هنگام مطالعه از شیوههای یادداشتبرداری استفاده نمیکنند، میزان بهرهوری مطالعه آنان تنها حدود 20درصد است. اگر فرد در زمان مطالعه زیر عبارتهای مهم کتاب یا هر نوشته دیگر خط بکشد؛ یعنی به عمل برجستهسازی که از عوامل موثر در یادآوری است، اقدام ورزد، میزان بهرهوری او در مطالعه به 30 درصد افزایش مییابد. اگر در حین مطالعه، یادداشتبرداری از نوع خلاصهنویسی صورت گیرد، بازدهی به 40 درصد میرسد. یادداشتبرداری به شیوه استخراج عباراتی که حاوی نکات مهم است بهرهوری را به 50 درصد افزایش میدهد و اگر یادداشتبرداری بر اساس استخراج نکتههای کلیدی باشد، بازدهی بیشتری دارد که میزان آن بسته به چگونگی تنظیم نکتههای کلیدی است. تنظیم نکتههای کلیدی به صورت خطی، میتواند بازدهی را به 60 درصد افزایش دهد و اگر تنظیم نکتههای کلیدی به صورت شبکهای صورت گیرد، حتی ممکن است افزایش بهرهوری تا 100 درصد هم برسد.
اصول اجرای طرح شبکهای
· مشخص کردن عنوان مطلب: باید عنوان را به گونهای برجسته کرد که چشم در نخستین نگاه متوجه آن شود. (داخل کادر یا با رنگی غیر از رنگ زمینه)
· تمایز شاخههای اصلی از شاخههای فرعی: برای این کار میتوان از کادرها و خطوط و رنگها استفاده کرد. اختصاص جایگاه مشخصی به شاخههای اصلی در کنار عنوان مطلب، یادگیری و بازیابی مطالب را آسان میکند.
· محدودیت شاخههای اصلی: شاخههای اصلی باید تعدادشان کم باشد. اگر شاخههای اصلی بیشتر از حد متعارف باشد باید با یافتن وجوه مشترک میان شاخهها، آنها را در یک گروه طبقهبندی کنیم: مثلاً اگر شش شاخه بود به دو شاخه و هر شاخه را به سه شاخه کوچکتر تقسیم کنیم.
· به کارگیری اشکال، قراردادها و علایم اختصاری در طرحها برای مثال:
م به جای حرف مهم - س به جای سئوال - ب به جای بزرگ - ج به جای جواب -/ به جای زیاد شدن - \ به جای کم شدن - > به جای کوچکتر -< به جای بزرگتر - ~ به جای رابطه داشتن - * نکات مهم
انواع طرحهای شبکهای
1. مدل شعاعی:
عنوان مطالب در وسط صفحه و در داخل کادر، و شاخههای اصلی که از سایر نکات فرعی و مرتبط با هر شاخه متمایز شده است در پیرامون عنوان مطالب واقع میشود.
2. مدل سازمانی:
الف) عنوان مطلب در بالای طرح شبکهای و شاخههای اصلی در پایین عنوان مطلب و متصل به آن قرار میگیرد و مطالب فرعی هر شاخه نیز در پایین هر شاخه اصلی به ترتیب در زیر آن واقع میشوند.
ب) میتوان آن را به صورت آکولادی از کنار صفحه اجرا کرد. دراین شیوه عنوان مطلب در سمت راست صفحه قرار میگیرد و شاخههای اصلی از طریق یک آکولاد به آن متصل میگردد. مطالب فرعی نیز به همین شکل به هر شاخه اصلی متصل میشود.
3.مدل مجموعهای
در این مدل عنوان اصلی سمت راست قرار میگیرد و شاخههای اصلی از طریق یک آکلاد به آن متصل میگردند و مطالب فرعی و فرعی تر نیز به همین شکل به هر شاخهی اصلیتر از خود متصل میشوند.
4.مدل همپوشانی
این مدل در مواردی بکار میرود که میان مطالب وجوه مشترک وجود دارد و تاکید بر ویژگیهای مشترک میان مطالب اصلی و همچنین دیگر نکات ضروری است. در این مدل معمولا از اشکال هندسی منظم استفاده میشود.
بهترین زمان برای رسم طرح شبکهای
طبق آموزش روش مطالعهPQRST (در جلسه آینده به شرح آن خواهیم پرداخت) بهترین زمان برای رسم طرح شبکهای زمانی است که مطالعه عمیق متن را شروع کردهایم و قادر به مشخص کردن نکات اصلی باشیم و در حالت درک مطلب و بازگو کردن آن میباشیم. پاراگراف به پاراگراف متن که خوانده میشود نکات اصلی و فرعی هم مشخص شده و شروع به ترسیم ساختار شبکهای در دفتر نکات کنیم.
الگوی تدریس طرح شبکه ای ( نقشه مفهومی):
چرا طرح شبکه ای؟
هنگام یادگیری نیمکره چپ مغز بیشترین فعالیت را دارد و نیمکره راست ،فعالیت چندانی دارد .
در صورت فراهم نمودن شرایط مناسب برا یفعالیت نیمکره راست ،بازدهی به میزان قابل توجهی افزایش می یابد و یادگیری معنا دارتر می شود.
فعالیت هایی مانند تجسم ،تخیل ،شناخت رنگ و به طور کلی زمینه های هنری و ادبیات بیش تر مربوط به نیمکره راست مغز می باشند .
بنابراین با استفاده از روشی به نام طرح شبکه ای (نقشه ی مفهومی)می توان نیمکره راست مغز را نیز فعال نمود.
مراحل:
1- استخراج نکات کلیدی درس
روخوانی درس به صورت گروهی-توجه به عناوین و نکات کلیدی-یاداشت برداری از مطالب
2- تشخیص وتقسیم بندی نکات کلیدی در شاخه های اصلی و فرعی و فرعی تر ودر نظر گرفتن یک طرح ویژه به صورت نقشه یا شبکه برای این نکات و تعیین تعداد شاخه های اصلی و فرعی
3- تکمیل نقشه ونوشتن مفاهیم اصلی و فرعی داخل آن واستفاده از رنگ،کادرهایی با شکل های متفاوت،فونت،علایم و...برای ایجا د تصویر برداری مناسب ذهنی (تصویر برداری مناسب ذهنی سبب می شود هنگام مرور یا باز یابی ،تمامی مطالب بدون تداخل به ذهن متبادر گردد و با فعال نمودن نیمکره راست یادگیری و پایداری مطالب در حافظه افزایش یابد.)
4- ارزشیابی: بررسی نقشه های مفهومی دانش آموزان،بحث وگفت وگو جهت اصلاح نقشه ها،وارائه ی سوال به صورت نقشه ی مفهومی از درس توسط معلم.
انواع طرح شبکه ای:
طرح شبکه ای را می توان به شکل های مختلفی رسم نمود و هریک ازین شکل ها ویژگی . کاربرد خاصی دارند
1– مدل شعاعی : در این مدل عنوان اصلی در وسط کادر و شاخه های اصلی در اطراف و شاخه های فرعی به شاخه های اصلی متصل می شوند.
2– مدل همپوشی : این مدل در مواردی بکار میرود که میان مطالب وجوه مشترک وجود دارد و تأکید بر ویژگیهای مشترک میان مطالب اصلی است.
3– مدل مجموعه ای : در این مدل عنوان اصلی در سمت راست مجموعه و شاخه های اصلی به آن متصل شده و شاخه های فرعی نیز به شاخه اصلی بصورت مجموعه اضافه می شود.
۴ – مدل چارت سازمانی :این مدل به دلیل نظم و زیبائی بیشترین کاربرد در تدریس محتوای درسی را دارد. در این مدل عنوان اصلی در بالای طرح و شاخه های فرعی در پائین به آن متصل می شوند و مطالب فرعی هر شاخه نیز به ترتیب در زیر آن واقع می شود و در صورت داشتن زیر شاخه ، میتوان به دلخواه با استفاده از اشکال هندسی زیر شاخه های فرعی را ادامه داد.
محدودیت ها:
1-تمام دروس را نمی توان با این روش آموزش داد ولی برخی دروس قابلیت بیشتری برای اجرای این روش دارند. معمولاً دروسی که در باره ی تقسیم بندی و طبقه بندی و بیان ویژگیهای آنها می باشند ، بیش ترین کاربرد را برای اجرای این الگو دارند.
2- ضعف مهارت خواندن در بسیاری از دانش آموزان از دیگر نکات محدودیت آفرین در استفاده از این روش است
لذا ایجاد زمینه مناسب برای تمرکز حواس هنگام مطالعه و روخوانی ضروری ست
محاسن:
از محاسن این روش میتوان به افزایش میزان علاقه به مطالعه و سرعت ، افزایش چشمگیر یادگیری وتقویت نظم پذیری اشاره کرد.