MBA در خارج از کشور قدمتی حدودا" 80 ساله دارد و به نظر می رسد که در Wharton Business School وابسته به دانشگاه پنسیلوانیا متولد شده باشد. گسترش سریع این رشته در سالهای دهه 60 و 70 میلادی منجر به این شد که در ایران نیز در دهه 70 میلادی مرکزی تحت عنوان ICMS و با همکاری دانشگاه هاروارد راه اندازی شود که بعد از انقلاب منحل گردید. این مرکز علیرغم اینکه تنها دو دوره فارغ التحصیل ارائه کرد لیکن نوستالژی ناشی از آن هنوز در اذهان بخشهای مدیریتی برجسته کشور باقی است. دومین گام در این راستا توسط سازمان مدیریت صنعتی برداشته شد که در اواخر دهه 60 شمسی اقدام به راه اندازی دوره مدیریت اجرایی Executive MBA نمود لیکن به دلیل عدم تبلیغات مناسب و نیز شرایط دشوار ورود جای چندانی در میان فارغ التحصیلان جدید باز نکرد. سرانجام در اول دهه 80 شمسی دانشگاه صنعتی شریف به اتکای وجهه منحصر به فرد خود اقدام به راه اندازی این رشته با توجه به نیاز شدید کشور نمود. علی رغم این تلاشها، هنوز تا رسیدن به کشورهای توسعه یافته و حتی بسیاری از کشورهای در حال توسعه راه درازی در پیش رو داریم. MBA امروزه یکی از معیارهای رشد کشورها محسوب می شود. بطوریکه در سنگاپور با 4 میلیون نفر جمعیت حدود 30 دوره MBA و در آمریکا 700 دوره وجود دارد.
دوره کارشناسی ارشد مدیریت سازمان که معادل Master of Business Administration )MBA ) است به منظور پرورش مدیران کارآمد برای اداره سازمانهای اقتصادی - اجتماعی، تولیدی و خدماتی طراحی شده است.
رشته MBA یا کارشناسی ارشد مدیریت حرفه ای بازرگانی چنانچه از نامش پیداست تنها مدیریت بازرگانی نیست. از آنجا که در ایران آموزش مدیریت به سه شاخه اصلی بازرگانی، صنعتی و دولتی تقسیم می شود برای اکثر متقاضیان این گمان پیش می آید که MBA تنها در برگیرنده مباحث مدیریت بازرگانی است و به طور مثال برای مدیریت صنعتی باید به سراغ رشته دیگری رفت در حالی که این تصور کاملا اشتباه است.
MBA مدیریت Business است و Business یعنی کلیه عملیاتی که از تولید تا فروش و خدمات پس از فروش کالا یا خدمات را شامل می شود و به صورت مکرر اتفاق می افتد.
برای رشته MBA حدود 30 گرایش مختلف در کشورهای مختلف تعریف شده است. اما چهار گرایش اصلی این رشته که تقریبا در همه دانشگاه ها تدریس می شوند به شرح زیر است:
1- بازاریابی و مدیریت فروش ( Marketing )
2- مدیریت مالی و مدیریت موسسات مالی ( Finance )
3- مدیریت تولید و سیستمهای تولید و پروژه ( Operation )
4- مدیریت منابع انسانی ( Human Resources )
امروزه حتی MBA با گرایش هایی مانند تجارت الکترونیک و فن آوری اطلاعات نیز ارائه می شود که نشان از انعطاف پذیری بالا و نیاز روز افزون به فارغ التحصیلان این رشته است.
متاسفانه امروزه بسیاری بدون توجه به محتوای MBA آن را با نام مدیریت سازمان می شناسند و تنها به بخش بسیار کوچکی از اهدافی که در این دوره بررسی می شود می پردازند. اگر بخواهیم تعریفی دقیقتر از اهداف MBA داشته باشیم باید توجه داشت که هدف این دوره پذیرش فارغ التحصیلان دوره های کارشناسی در رشته های مختلف به خصوص رشته های فنی و مهندسی و پرورش افرادی است که قادر باشند در زمینه های ذیل انجام وظیفه نمایند:
(1) اداره و راهبری مؤثر و کارآمد سازمان یا یک بخش تخصصی از آن نظیر بخش های تولیدی، بازاریابی و فروش، اطلاعات و مالی
(2) ایجاد تحول در یک بخش تخصصی سازمان
(3) طراحی، هدایت و رهبری تحول در کل سازمان پس از کسب تجارب عملی در مدیریت
(4) کارآفرینی با ایجاد فعالیت های جدید در درون سازمان و یا ایجاد سازمانهای جدید
(5) ارائه خدمات مشاوره ای و مطالعاتی در زمینه های مزبور به مدیران سازمانهای اقتصادی و اجتماعی
افرادیکه در این دوره پذیرفته می شوند، حداقل دوره کارشناسی را در یکی از رشته های دانشگاهی گذرانده و با حوزه تخصصی دوره کارشناسی آشنائی پیدا کرده اند. این افراد پس از فرا گرفتن دانش مدیریت و تمرین مهارتهای مدیریتی در این دوره، نیروهای ارزنده ای خواهند شد که می توانند با ترکیب دانش تخصصی و مدیریتی خود در جهت تحقق هدفهای بالا نقش مهمی در بهبود مدیریت جامعه ایفا نمایند.
رتبه: 11 MBA
1.با سلام؛ در ابتدا تشکر میکنم به خاطر وقتی که برای مصاحبه اختصاص دادید. کمی خود را معرفی کنید و بفرمایید مقطع کارشناسی را در چه رشته و دانشگاهی گذراندید؟ سلام. حافظ اجلالی هستم، 24 ساله، و فارغ التحصیل سال 1392 رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه شریف هستم. 2. در زمان تحصیل در مقطع کارشناسی وضعیت تحصیلی شما به چه صورت بود؟ وضعیت متوسط، درس های جالب رو خوب می خوندم ولی درس هایی که دوست نداشتم رو نه. 3. از روند درس خوندنتون برامون بگید، اگر از روزی که خوندن رو برای کنکور کارشناسی ارشد شروع کردید رو به بازههای زمانی دو ماهه تقسیم کنیم، تو هر بازه چه قدر درس میخوندید و رو چه دروسی تمرکز میکردید؟
4. در مورد تفاوتی که کنکور کارشناسی و کارشناسی ارشد با هم دارند برامون بگید؟ و به نظر شما این تفاوت در کدام بخش این دو کنکور است؟ مهم ترین تفاوتش اینه که برای کنکور کارشناسی ما همه هر روز میریم مدرسه و تحت نظر و برنامه ریزی مدرسه درس می خونیم، ولی برای ارشد، خودمونیم که باید امورمون رو بگذرونیم. و این نیازمند وقت و برنامه ریزی بیشتره مسلما. 5. آیا شما در کلاسهای پژوهش شرکت کردید و در صورت شرکت آیا با کلاسها همگام بودید؟ به نظر شما تأثیر کلاسها در موفقیت شما تا چه حد بود؟ من کلاس GMAT رو شرکت می کردم و با کلاس بودم. تاثیرش خیلی خوب بود، چون GMAT مبحث تازه ای بود و من هم به خاطر کار، فرصت نداشتم خیلی خودم شروع کنم. در کنار این، مسایل حرفه ای و جامعی هم بررسی می شدن. طوری که من غیر کلاس، تقریبا دیگه GMAT نخوندم. 6. توی کنکور امسال چقدر مطالعه داشتی که تونستی رتبه زیر 20 بیاری؟ اول کار، برنامه ریزی هام برای مقدار بیشتری مطالعه بود که متاسفانه نتونستم برسونم به اون مقادیر. مطالعه های پراکنده و بدون برنامه کم نداشتم ولی به طور فشرده و خاص تقریبا یک ماه و نیم قبل کنکور رو خوندم که اکثرش ریاضی بود. البته کلاس GMAT تو تابستون باعث شد دیگه GMAT نخونم و زبانم هم بد نبود و خیلی براش وقت نگذاشتم. 7. در آزمونها چه طور؟ به نظر شما سطح سوالات، طراحی اساتید تا چه حد شبیه به کنکور ارشد بود؟ در مورد رقابت این آزمونها چی می تونید بگید؟ آیا رقبای اصلی تون رو در این آزمونها دیدید و کلا نتایج و روند شما به نتایج کنکور شبیه بود؟ آزمون های پژوهش واقعا خوب بود. مهم ترین دلیلش هم طراح های عالی ای هست که داره. و از طرف دیگه هم اکثر بچه های قوی مدیریت میان پژوهش. بقیه ی موسسات واقعا توی مدیریت عقب موندند و بچه های قوی و خیلی از بچه های دانشگاهمون که داشتن می خوندن آزمون های پژوهش رو شرکت می کردن. 8. برنامه شخصی شما آیا با آزمونها هماهنگ بود و لزومی در این کار میبینید؟ بله. خوب اگر هماهنگ نباشه که ارزیابی ای نخواهد بود. 9. نحوه تست زدن شما به چه صورت بود؟ در واقع منظورم اینه که چه نسبت درس میخوندید و چه نسبت تست میزدین؟ و آیا روش خاصی برای تست زدن داشتید؟ اولا که درس رو می خواستم بفهمم فقط می خوندم، حالا از این تست های آموزشی و تکمیلی هم گاهی باهاش می زدم ولی تشریحی حل می کردم کاملا. بعد تر که می خواستم برای مرور و تسلط تست بزنم، معمولا به تعداد تست های کنکور جدا می کردم و همون وقت رو (یا کمی کمتر و بیشتر، با توجه به سطح تست ها) میذاشتم و تو وقت می زدم. 10. منابع شما برای کنکور ارشد در درسهای مختلف چی بود و چه منابعی پیشنهاد میکنید برای داوطلبان؟ MBA
11. شده بود که از درس خوندن خسته شی یا ناامید از نتیجه گرفتن بشی؟ در این شرایط چی کار میکردی و چی بود که تو رو به نتیجه گرفتن امیدوار میکرد...؟ شده بود که احساس کنم خیلی عقبم. چون خیلی هم پشت هم نخوندم، خیلی خسته نشدم خدا رو شکر. آخراش، مخصوصا اون یه هفته ای که کنکور عقب افتاد خیلی خسته بودم و دیگه تقریبا بیخیال شدم. 12. کاری هست که از انجام ندادنش افسوس بخوری؟ در این مورد چه توصیهای برای داوطلبین داری؟ افسوس که نه، ولی مشخصا هر چی بیشتر درس خونده بشه، نتیجه ی بهتری میشه گرفت. 13. در دو زمان میخوام بدونم چه رتبهای از خودت متصور بودی؟یکی نزدیک بهمن و قبل از کنکور و یکی هم اسفند و بعد از کنکور؟ کلا از نتیجه راضی هستی یا حس میکنی حقی تضییع شده ازت؟ قبل کنکور خوب حدس می زدم صرفا زیر 30 رو بیارم و برم شریف. بعد کنکور یکم امیدوارتر بودم و خوشبینانه فکر می کردم زیر 10 رو میارم. نهایتا هم بینابین شد و تو همون حدود انتظارم.
14. حالا که نتیجهها اومده و رتبه تون هم خوب شده، منصفانه نظرتون راجع به کنکور امسال چی بود؟ به نظرت در رقابت منصفانهای شرکت داشتی یا نقدی به سوالات و فضای حاکم بر این رشته هست؟ کلا چقدر خودت رو برای یه همچین کنکور آماده کرده بودی؟ اگر بخوام بگم نقدی وارده، لغات زبانش رو میگم که خیلی پرت بود. ولی بقیه اش مثل زبان مشکل یا غیر عادی بودن نداشت. البته حدس می زدیم ریاضی اش سخت تر باشه. اینا در مورد محتوا ولی مشکل بزرگی که بود، وضعیت حوزه ها بود که در حق خیلی از دوست های من اجحاف شد به خاطر بی مسئولیتی برگزار کنندگان. 15. در زمان درس خوندن برای کنکور تفریح هم داشتی؟ چقدر وقت صرف تفریحاتتون می کردین در طول هفته؟ آره مسلما، نمیشه که پشت هم درس خوند! توی یکی دو ماه آخر که کاراصلیم درس خوندن بود، تقریبا هفته ای دو سه قسمت تفریح داشتم. جدا از تفریح های کوچیک و کوتاه مدت. 16. چه کسانی تو این راه پر پیچ و خم کمکت کردن و در موفقیتت بیشترین تأثیر را داشتن؟ دوستم محمد حسین که با هم درس خوندیم قطعا مهم ترین عامل بود. 17. تو بحث ارشد ، اگه به عقب برگردی بازم برای کنکور همین دپارتمان مدیریت پژوهش با این کادر اساتیدرو انتخاب میکنی؟ بله. 18. به عنوان سوال آخر برامون از اون چند ماه (آخر بهمن تا اول اردیبهشت) که احتمالاً هم با کلی فکر و خیال گذشته که چه رتبهای در انتظارمه، بگید؟ بعد کنکور دیگه فکری نداشتیم. نه من و نه بقیه دوستاییم که کنکور داده بودن. ما کارمون رو کرده بودیم و فکر اضافه فایده ای نداشت. |
روزی یکی از اساتید مدیریت زمان برای تفهیم مطلب به دانشجویانش، از مثالی استفاده کرد که آنها هرگز فراموش نخواهند کرد.
استاد به دانشجویان گفت: بسیار خب، زمان آزمون است!
او یک ظرف را روی میز در مقابل آنها قرار داد، تعدادی سنگ بزرگ آورد و آنها را یکی یکی در ظرف قرار داد. زمانی که ظرف کاملا پر شده بود و سنگ دیگری در آن جا نمیشد، پرسید: به نظر شما این ظرف پر شده است؟ دانشجویان پاسخ دادند: بله.
استاد یک سطل سنگریزه از زیر میز آورد و مقداری از آنها را روی سنگهای بزرگ قرار داد. با تکان دادن ظرف، سنگریزهها پایین رفته و لابلای سنگهای بزرگ قرار گرفتند.
آنگاه یک بار دیگر از دانشجویان پرسید: آیا این ظرف الان پر است؟
یکی از دانشجویان گفت: شاید هنوز کاملا پر نباشد!
استاد مقداری شن آورد و در ظرف ریخت. دانههای ریز شن فضاهای اندک بین سنگها و سنگریزهها را پر کردند. سپس استاد بار دیگر سوال خود را تکرار کرد: حالا چطور؟ فکر میکنید این ظرف دیگر پر شده است؟
این بار دانشجویان یکصدا پاسخ دادند: خیر
استاد در تایید پاسخ دانشجویان، یک پارچ آب آورد و آن را در ظرف ریخت، تا حدی که ظرف لبالب شد.
سپس رو به آنها کرد و پرسید: میتوانید بگویید چه نکتهای در این مثال وجود دارد؟
یکی از دانشجویان دستش را بالا برده و گفت: نکته آموزنده این است که مهم نیست برنامه کاری شما چقدر فشرده باشد. همواره با تلاش بیشتر میتوانید کارهای دیگری را در برنامه خود قرار دهید.
استاد پاسخ داد: خیر، حقیقتی که این مثال به ما میآموزد، این است که اگر ابتدا سنگهای بزرگ را در ظرف قرار ندهید، دیگر هرگز نمیتوانید آنها را در ظرف بگذارید.
اینک با خود بیندیشید که "سنگهای بزرگ" در زندگی شما چه چیزهایی هستند؟ فرزندانتان؟ همسرتان؟ کسانی که دوستشان دارید؟ تحصیلاتتان؟ رویاهایتان؟ هدفی ارزشمند؟ آموزش و راهنمایی دیگران؟ انجام کارهای دلخواهتان؟ تخصیص زمان به کارهای شخصیتان؟ سلامتیتان؟
به یاد داشته باشید که همواره این "سنگهای بزرگ" را در اولویت قرار دهید، وگرنه هرگز به آنها دست نمییابید! اگر شما انرژی و زمانتان را صرف چیزهای کوچک و بیارزشی مانند سنگریزههای این مثال کنید، ظرف زندگیتان را با چنین چیزهایی پر کردهاید. در این صورت یقین داشته باشید که دیگر هرگز زمان مفیدی برای پرداختن به کارهای بزرگ و مهم نخواهید داشت و به سنگهای بزرگ زندگیتان نخواهید رسید!
بنابراین، اگر امشب یا فردا صبح، این داستان کوتاه را به یاد آوردید، از خودتان این سوال را بپرسید: سنگهای بزرگ در زندگی من چه چیزهایی هستند؟ آنگاه سعی کنید همانها را در اولویت قرار دهید.
علاوه بر این هرگز فراموش نکنید که این شما هستید که تعیین میکنید سنگ های بزرگ زندگیتان چه چیزهایی هستند، نه کس دیگر. چیزهایی که برای شما مهمند، ممکن است برای دیگری آنقدر مهم نباشند.
جزوه زبان تخصصی به همراه ترجمه انرا جهت دسترسی شما در لینکهای زیر گذاشته ام.
با آرزوی موفقیت برای شما