خیلی از افراد به من ایمیل میفرستند و برای افزایش بازدید و افزایش فروش و درآمد از طریق وبلاگها راهنمایی میخواهند.
با توجه به تجربیاتی که دارم، موارد زیر مهمترین مشکلاتی هستند که در وبلاگها وجود دارد.
اشتباه اول : استفاده بیش از حد از کدهای تبلیغاتی و کدهای اختصاصی
شاید فکر کنید هرچه بیشتر در وبلاگتان تبلیغات بگذارید، احتمال خرید بازدیدکننده بیشتر میشود، ولی اینطور نیست. کاملا برعکس! هرچقدر بنر و کدهای تبلیغاتی بالا و گوشهکنار وبلاگ شما بیشتر باشد، بازدیدکننده به تبلیغات شما کمتر توجه میکند.
بهترین راه این است که تعداد کمی محصول مثلا 5 تا 10 محصول را با استفاده از کدهای جادویی یا کدهای اختصاصی در ستون کنار وبلاگ قرار دهید. بالای وبلاگ را بهتر است خالی نگهدارید ولی اگر اصرار دارید که تبلیغات گذاشته شود، بیش از 2 بنر یا یک پست ثابت قرار ندهید.
اشتباه دوم : استفاده از قالبهای نامناسب
استفاده از قالبهای سیاه و یا فانتزی که یک فرشته با بالهای سفید در گوشه وبلاگ نشسته و چندتا قلب خونین و تیرخورده نیز گوشه وبلاگ گذاشته شده برای وبلاگهایی که میخواهید از آن درآمد کسب کنید اصلا مناسب نیست.
قالبی برای وبلاگ مناسب است که
- سبک و ساده باشد و با سرعت کم اینترنت فورا باز شود
- زمینه آن سفید باشد و خواندن مطالب به راحتی امکان پذیر باشد
- ستونهای کناری و کلا ترکیب وبلاگ منظم بوده و بهم ریخته نشده باشد
بهتر است کدهای جاوا که در قالب استفاده شده و لینکهای اضافی که طراحهای قالب در قالب قرار میدهند را بردارید.
وبلاگها برای مقاصد مختلفی ساخته میشوند، آیا شما از کسانی هستید که وبلاگنویسی را دوست دارید ولی نمیدانید چطور دست به کیبورد (قبلا میگفتند دست به قلم!) شوید ؟
برای نوشتن مطلب و تولید محتوا، نیازی نیست کل مطلب را خودتان بنویسید.
یکی از بهترین راههای خلق محتوای جدید به نحوی که گوگل وبلاگ شما را به عنوان کپیبردار به حساب نیاورد، این است که مطالب مرتبط با یک موضوع را از سایتهای پیدا کنید و آنها را در کنار هم قرار دهید.
به طور مثال در سایت A یک مطلب در رابطه با نحوه صحیح ارسال ایمیل میخوانید و یک مطلب نیز در همین رابطه در سایت B قرار دارد. شما میتوانید این 2 مطلب را در یک پست قرار دهید، پاراگرافبندی آنرا اصلاح کنید، چیزهایی به آن بیفزایید یا مواردی را از آن کم کنید. حتی میتوانید تجربیات شخصیتان را در این مطلب بگنجانید و آنرا در وبلاگتان ارسال کنید.
سپس در پایین مطلب، لینک سایتهایی که مطلب را از آنجا برداشته و ویرایش کردهاید قرار دهید. لازم هم نیست حتما از 2 یا 3 جا مطلب را بردارید و ویرایش کنید، می توانید حتی یک مطلب خاص را ویرایش کنید و با پاراگرافبندی و جملهبندی بهتری منتشر کنید و لینک منبع را نیز در پایین مطلب قرار دهید.
صاحبان وبلاگها و سایتها فکر میکنند با لینک دادن به سایر سایتها رتبه سایت انها کاهش مییابد، ولی اینطور نیست.
توصیه میکنم از لینک دادن زیاد به سایتهای دیگر نترسید!
البته از لینک دادن زیاد به یک سایت خودداری کنید، چون احتمال اینکه توسط گوگل به عنوان اسپم شناخته شوید زیاد میشود.
اگر نوشتن درباره مطلبی برای شما سخت است، میتوانید برای شروع وبلاگنویسی اینکار را انجام دهید. سایتی را با محتوای موردعلاقهتان پیدا کنید، بخشی از مطلب سایت را بردارید و نظرات شخصیتان را در آن مطلب اعمال کرده و در وبلاگتان منتشر نمایید.
فراموش نکنید، وبلاگها معمولا مکانی برای نوشتن نظرات شخصی هستند و به طور مثال نباید در سایتی که برای کسب و کارتان راهاندازی کردهاید نظر شخصیتان را بنویسید.
اگر این مطلب نظر شما را جلب کرد نظرتان را در بخش دیدگاه مطرح کنید.
در سری مطالب روشهای کسب درآمد، قصد دارم ایدههایی برای افراد علاقهمند به کسب و کار آنلاین مطرح کنم. ایدههایی که فکر میکنم در وب فارسی کمتر به آن پرداخته شده است و میتواند جرقهای در ذهن شما بزند برای راهاندازی سایتی مفید و با درآمد.
این مطلب درباره راهاندازی سایت پشتیبان یک اسکریپت، نرمافزار یا محصول خارجی میباشد.
محصولات و اسکریپتهای خیلی زیادی میتوان پیدا کرد که فارسی نشده یا اینکه پشتیبانی فارسی آن به قدری ضعیف است که اکثر افراد ترجیح میدهند از آن استفاده نکنند. اما اگر شما یک پشتیبان قوی برای یک اسکریپت پرطرفدار باشید، افراد بیشتری تمایل پیدا میکنند از آن اسکریپت استفاده نمایند. در واقع شما به نوعی با برعهده گرفتن پشتیبانی آن محصول، آن محصول را پرطرفدارتر میکنید.
مسلم است که برای پشتیبانی یک اسکریپت یا هرمحصول دیگری، دانش و مهارت تیم پشتیبان، حرف اول را میزند. باید محصولی را پیدا کنید که رشد کافی کرده و مشکلات اولیه آن رفع شده باشد، پرطرفدار باشد و در وبفارسی خیلی کم به آن پرداخته شده باشد.
به نظر من بهتر است محصولی که قصد دارید پشتیبانی فارسی آنرا برعهده بگیرید رایگان و اپن سورس باشد.
راهحل اولی که ممکن است به ذهن خیلیها برسد، گذاشتن تبلیغات در وبسایت است و اکثر سایتهای ایرانی هم از این روش برای کسب درآمد استفاده میکنند.
راههای خیلی بهتر و بیشتری برای درآمد وجود دارد که حتی در صورت نداشتن بازدید زیاد، میتواند درآمد مناسبی را برای شما ایجاد کند. راههایی مانند
- ایجاد کردن یک بخش پشتیبانی اختصاصی و ویژه که در این بخش مشکلات کاربران بصورت حرفهای رفع شود.
- نوشتن افزونههای مکمل و کاربردی برای محصول یا اسکریپت و فروش آنها
- ساخت تم یا قالبهای حرفهای غیررایگان مخصوص آن اسکریپت
- تهیه و فروش فایلهای آموزشی اسکریپت مانند انواع راهنما
و …
نکتهای که در این روش کسب درآمد مهم است، دانش و مهارت تیمپشتیبانی میباشد.
اگر شما علاقهای به اسکریپتها و کدنویسی و طراحی سایت و مواردی از این قبیل ندارید، مطالب پارسیس را دنبال کنید. شاید در آینده مطلب دیگری درباره این روش و روشهای دیگر کسبدرآمد نوشتم.
پس از تحصیل به ایران بازمیگردد و به دلیل پذیرفتهشدن در بورس سازمانملل متحد در دانشکده وین در رشته پلمیر و الیاف مصنوعی تحصیل خود را آغاز میکند.
دکتر جهانگیری زمانی که به ایران بازمیگردد در کارخانجات سیمان تهران مشغول به کار میشود و همزمان با کار در کنکور دانشگاه پلیتکنیک پذیرفته میشود و کارشناسی ارشد مهندسی نساجی مدرک تحصیلی بعدی اوست.
وی به مدت ده سال مدیریت شرکت تولیددارو را به عهده میگیرد و همزمان با وقوع انقلاب، کارخانه هگزان که تولیدکننده محصولات شوینده و بهداشتی بود را تاسیس میکند.
همزمان مجتمع کشاورزی کندلوس را هم احداث می کند با این هدف که بتواند برای منطقه محروم و دورافتاده کندلوس کاری انجام دهد.
ثبت موسسه فرهنگی و خیریه نیز از پروژههایی بود که همزمان با هگزان و مجتمع کشاورزی کندلوس انجام داد. دکتر جهانگیری در زمان جنگ به دانشکده لندن میرود و موفق به اخذ مدرک PhD از دانشگاه North field در رشته جامعهشناسی میشود.
-------------------------------------
زندگی و تحصیل در تگزاس چطور بود؟
زندگی در آمریکا انسان را بیشتر رنج میدهد زمانی که مشاهده میکند ملتی با تاریخ درخشان چندهزار ساله با این همه نعمات و ویژگیهایی که خداوند به این سرزمین عطا فرموده در مقابل سرزمینی با 200 سال قدمت و یک عمر گاوچرانی به درجهای از پیشرفت و تعالی تکنولوژی و علم دست یافتهاند، عقب مانده و رشد چندانی نداشته است، متاثر میشود.
به همین دلیل تحمل آن فضا برایم دشوار بود و علیرغم برخورداری از شغل و موقعیت مناسب در آمریکا، راهی کشورم شدم. آمریکا با تمام زیباییهای ظاهری بدلیل اینکه از احساس و عواطف تهی است برایم دلپذیر نبود.
بنظرم افرادی هم که تبلیغات زندگی در خارج را میکنند اگر درونشان را به دقت بررسی کنید متوجه خواهید شد که آنان نیز تفکر مشابه من را دارند و جبر زمان و مسائلی باعث شده که این سرزمین را برای اقامت انتخاب کنند.
در حال حاضر هنوز شرکت هگزان را در اختیار دارید؟
به دلیل اینکه میخواستم فعالیتهای فرهنگی خود را توسعه دهم و زمان چندانی در اختیار نداشتم شرکت هگزان را با شرکت سرمایهگذاری پتروشیمی شریک شدم. متاسفانه وجود مدیریتهای دولتی و جناح بندیهایی که در این تشکیلات وجود داشت کمتر از یک سال باعث تعطیلی هگزان شد و هنوز هم کشمکشهای آن برایم باقی مانده است.
در ایران و خارج از کشور سمتهای مختلفی داشتید و این نشان میدهد نیاز مالی برایتان مطرح نبوده است که از تمام آنها دست کشیدید و در ایران کسب و کار را برای خود شروع کردید؟
بله بنده در 25 سالگی مدیرعامل تولید دارو شدم حتی بعضی اوقات خجالت میکشیدم به 300 نفر پرسنل که اکثرا با 20 سال سابقه کار بودند، مدیریت کنم! به دلیل عشق به ایران به دنبال راهی بودم که دینم را نسبت به آن ادا کنم لذا یک منطقه محروم از کشور را انتخاب کردم و به وزارت کشور نامهای ارسال و جریان را توضیح دادم در پاسخ نامه برایم نوشتند که در جغرافیای ایران چنین منطقهای وجود ندارد. به من برخورد که حتی وزارت کشورهم از وجود این منطقه آگاه نیست.
ابتدا فکر کردم که چگونه میتوانم فقر را در این منطقه ریشهکن سازم لذا به توزیع قند، چای و سایر مایحتاج زندگی پرداختم اما متوجه شدم باید ماهیگیری را به مردم یاد دهم نه ماهی خوردن را! در این سرزمین چیزی وجود نداشت جز یک طبیعت منحصربه فرد و چشمنواز.
لذا به مطالعه گیاهان آن منطقه پرداختم و یاد گرفتم چگونه طبیعت را به خدمت بگیرم سپس اقدام به راهاندازی لابراتوار و مدرسه کردم. به دانشآموزان آموختم گیاهان دشتها را بچینند و به لابراتوار بفروشند تا هزینه تحصیل خود را هم از این طریق تامین نمایند. به این ترتیب 184 نفر از 30 روستا مشغول تحصیل و کار شدند و هزینههای تحصیل خود را هم از طریق چیدن گیاهان تامین میکردند.
این کارخانه یکصد فرآورده تولید میکند و به اکثر کشورهای دنیا صادر میکند. من 250 گونه گیاه را از سراسر دنیا جمعآوری کردهام و به ایران آوردهام و همان برایم پشتوانهای شد که اهداف عمرانیام را ادامه دهم.
به 66 روستا برقرسانی کردم، مخابرات،درمانگاه، مدرسه، موزه، رستوران، پارک، فروشگاه و به طور کلی آنچه که در زندگی امروز بشر ضرورت دارد در این منطقه ایجاد کردم. من هیچ پشتوانه مالی یا میراث هنگفتی برای انجام این امور در اختیارنداشتم هیچ ارتباطات نفوذی هم در سیستمهای دولتی نداشتم بلکه فردی آزاد و مستقل و مفتخر به روستایی بودن هستم.
با تلاش شبانه روزی تمام فعالیتهایی که اشاره کردم تحقق یافت و هنوزهم مسیر را ادامه میدهم. در حال حاضر کارشناس برنامه علم و زندگی و نیز برنامه روزنهها را در رادیو، انتشار آثاری در زمینههای گوناگون علمی و فرهنگی، بازسازی و اجرای بیش از 20 ملودی موسیقی سنتی، احداث و اهدای موزه کندلوس، تحقیق و تولید بیش از یکصد محصول تولیدی از منشا طبیعت، تهیه مقالات گوناگون در زمینههای شویندهها، محیطزیست، تولید انسانهای طبیعی، تکنولوژی ساخت دارو از طبیعت، برگزاری سمینارهای مرتبط و همکاری با دانشگاهها و صنایع پتروشیمی به منظور ارائه طرحهای کوچک و بزرگ اشتغالزایی تحت عنوان بانک اشتغال، تهیه و پیشنهاد پروژههای ایجاد باغ بوتانیک و نیز برپایی دهکده تاریخ جهت معرفی آئینها و سنتهای اجتماعی کشور پیش از حمله مغول به ایران نیز از سایر فعالیتهایم است.
چگونه کار در گیاهان دارویی را انتخاب کردید؟آیا هنگام شروع از این فعالیت نیازسنجی صورت دادید که سودآور است یا خیر؟ متاسفانه زمانی که از گیاهان دارویی صحبت به میان میآید فورا جوشانده و دم کرده گیاهان و بیماری به ذهن میرسد در صورتیکه این امر بخش بسیار کوچکی از گیاهان است.
امروزه گیاهان در 75 هزار فرآورده آرایشی، بهداشتی، غذایی، صنعتی و... حضور دارند و به زودی دنیا به سمت آنها باز خواهد گشت زیرا مواد شیمایی عوارض نامطلوب و سود خود را بروز دادهاند پس به سمت استفاده از گیاهان بازخواهیم گشت اما علمیتر و اصولیتر از گذشته.
گیاهان دارویی یا گیاهانی که مصارف صنعتی دارند از کشت بسیار ارزانی برخوردار میباشند نیازی نیست که هرساله کاشت شوند و به شخم، کود و سم سالیانه نیاز ندارند. قیمتش هم حداقل 10 برابر کشت های سنتی است در واقع تولید آن دوبرابر ارزانتر و فروشش 10 برابر گرانتر میباشد.
این یک ویژگی اقتصادی فوقالعاده ارزشمند محسوب میشود. نکته جالب این است که هرکدام از این گیاهان میتوانند زیرمجموعهای برای فرآوری مهیا کنند و صدها کارگاه کوچک و اشتغال چندین نفر را موجب گردد برای بازارهای جهانی هم به دلیل اینکه نصف کره زمین فاقد گیاه است و با کارگر روزی 60 دلار، انرژی گالنی 3 دلار، هزینههای بالای گمرک و مالیات و... اصلا توجیه اقتصادی ندارد که اقدام به کشت این محصول را نمایند لذا نیاز خود را از کشورهائی مانند هند، مراکش، چین و... تامین میکنند که متاسفانه ایران در جدول جایگاهی ندارد.
از کشورهای جهان سوم این محصولات را خریداری میکنند زیرا تولید آنها برای خودشان بسیار گران تمام میشود. گیاهان دارویی تنها محصولی است که دست دنیا جهت خرید آن به سمت ما دراز است آنها ناچارند خریدار و مشتری محصولات ما باشند در منطقه محرومی که هیچ امیدی نبود توجه و توسعه گیاهان بسیار حائز اهمیت تلقی شد. از این طریق تعداد زیادی از بیکاران ناامید دارای شغل شدند.
تفاوت گیاهان وحشی و گیاهان ژنتیک در ماده موثرآنان است که در گیاهان، ژنتیک چندبرابر مورد تقویت قرار گرفتهاند. مثلا اگر گیاه مریم گلی را در لابراتوار استخراج کنید حدود 7/5 درصد متیل سالی سیلات از آن گرفته میشود در صورتیکه گیاه ژنتیک آن 6/3 درصدمتیل سالی سیالات دارد این موضع به اندازهای ارزش افزوده بالایی دارد که قابل مقایسه با گونههای وحشی نیست.
ضمن اینکه باور داشتیم بازارهای جهانی همیشه خریدار هستند و هرگز نمیتوانیم پاسخگوی یک درصد بازار آن هم باشیم. در چه سالی مجتمع کشاورزی کندلوس را تاسیس کردید؟ دوماه پس از وقوع انقلاب مقدمات کار را شروع کردم و در سال 1363 به طور رسمی فعالیت مجتمع آغاز شد.
به گردش مالی کار در آن روستای کوچک و دورافتاده هم اشاره میکنید؟
زمانی که مجتمع کشاورزی کندلوس راهاندازی شد چند پروژه دیگر راهم انجام میدادم. حاصل تمام آن تلاشها تربیت مدیرکل، وکیل، شاعر، موسیقیدان، نویسنده و... از میان 180 کودک بود که میخواستند همان چوپان، کشاورز و... باقی بمانند.
به دلیل تلاش هایی که در توسعه و آبادانی کندلوس صورت گرفت این منطقه جهانی شده است و دولت آن را به عنوان یک منطقه توریستی بینالمللی انتخاب کرده است. مانند دهکدههایی که در جنوب فرانسه از اقصی نقاط دنیا توریست و جهانگرد دارد. دولت دکتر احمدینژاد 500 میلیون تومان بودجه صرف آن کرد و کندلوس امروز قطب بینالمللی توریستی است. سالی 60 هزار گردشگر داریم که اتفاق پیش پاافتادهای برای یک ایرانی نیست.
اما در این مدت حتی یک خسته نباشید ساده هم از سیستمهای دولتی دریافت نکردم. هرچند فرهنگ تاریخی کشورمان به نحوی است که افراد پس از مرگشان موردتوجه و عنایت قرار میگیرند! طی سال های فعالیتم هیچ بودجهای از دولت نگرفتم و همیشه بصورت شبانه روزی کار کردهام.
در این سالها حتما با مشکلاتی هم مواجه بودید چگونه با آنها برخود میکردید؟
زمانی که شرکت هگزان را با پتروشیمی شریک شدم پس از مدتی متوجه شدم حاصل 20 سال تلاش بیوقفهام به صفر رسیده است و من ماندهام و کوهی از بدهی که پتروشیمی آنرا پرداخت نکرده بود و بانک مرا مقصر می دانست زیرا امضای مدارک و اسناد با بنده بود.
هرروز با دادگاه و مامور روبه رو بودم. لذا مجبور شدم از طریق نزول بدهی ها را پرداخت کنم و مجددا با اجاره یک دفتر کوچک کارم را از صفر آغاز نمایم. شرایط بسیار سختی پیشرو داشتم، فشارهای مالی زیادی هم به دوشم بود از سویی دو میلیارد تومان بدهی به بانک داشتم و مرا ممنوعالخروج اعلام کرده بودند دورانی را سپری کردهام که حتی هزینه روزمره هم به سختی تامین میشد و مجبور بودم آلبومهای تمبر را بفروشم اما تلاش کردم و با یک دفتر کوچک به تولید لوازم آرایشی بهداشتی پرداختم و برای اولین بار در ایران ژل کتیرا را روانه بازار مصرف کردم.
سپس با پوست میوههای معطر چای کیسهای با 10 طعم مختلف را به تولید انبوه رساندم که آنهم با موفقیت روبرو شد. شبانهروز کار کردم تا توانستم سراپا بایستم. بارها گفتهام اگر مرا در کویرلوت رهاسازی پس از یک سال که به کویر بیایید مشاهده خواهید کرد که در آنجا هم باغی درست کردهام!
در طی سالهای فعالیتم با شکستهای وحشتناک و سنگینی مواجه بودم حتی به دلیل حضور درعرصههای فرهنگی کاندیدای قتلهای زنجیرهای هم شدم. وزارت اطلاعات بعدها متوجه شد که من فردی سیاسی نیستم بلکه عاشق ایران و سرزمینم میباشم. ایران سرزمینی بسیار گسترده و بزرگ است که در آن انرژی ارازنتر از آب است، 8 هزار و 300 گونه گیاه در این سرزمین وجود دارد، 300 روز آفتابی داریم و 20 میلیون نیروی جوان در اختیار است با یک میلیون و 648 هزار کیلومتر مساحت.
اینها ثروت اندکی نیست همهچیز برای پیشرفت مهیاست اما اگر ملتی در چنین سرزمین پربرکتی، فقیر باشد دلیل آن فقر فرهنگی است. با یک ایده نو در شرایطی که میلیونها تومان بدهکار بودید کسب و کار جدیدی راه انداختید و پس از یکسال هم به موفقیت دست یافتید، در حال حاضر چند مجموعه تحت مدیریت شما اداره میشود؟
سه مجموعه فرهنگی که شامل یک موزه مردمشناسی با اشیائی از دوران قبل از میلاد تا اواخر عهد قاجار.
این مجموعه شامل رستوران، مهمانسرا، پارک، فروشگاه و کلیه اماکن موردنیاز توریستها است. مجتمع کشاورزی کندلوس هم به عرضه گیاهان دارویی میپردازد. موسسه خیریه هم به فعالیتهای عمرانی فرهنگی و بهداشتی میپردازد. در حال حاضر پروژه بستهبندی آب را دنبال میکنم تا یکصد شغل جدید ایجاد شود.
بدین منظور در یک منطقه محروم چشمهای شناسایی کردهام که آب آن از کیفیت فوقالعادهای برخوردار است، فعلایت دیگری که شروع کردهام ساخت و ساز مجموعههایی در مناطق کوهستانی کشور جهت فروش یا اجاره به گردشگران میباشند.
به عقیده شما هر انسانی میتواند کارآفرین باشد؟
خیر. کارآفرین دو بخش دارد که ریشه در ژنتیک و اکتساب از محیط دارد. فردی که از همان کودکی جاهطلب است و بزرگ فکر میکند و ایدههای متعددی در ذهن میپروراند باید دانست که کارآفرین است و همین انسان کوچک، افقهای بزرگی را مشاهده میکند.
شرایط زندگی و اجتماع در کارآفرین شدن افراد موثر است ما در این جامعه و با این دولت زندگی میکنیم و میدانیم کسی به دادمان نخواهد رسید و حتی مورد تمسخر هم قرار میگیریم. اگر ایدههایی در ذهن دارید آن را باور کنید اما اگر به آن تحت عنوان سکو نگاه میکنید، کار نکردن را بهانه نکنید.
اگر آن این ایده را باور دارید آن را باور سازید. من اعتقاد ندارم که این امر مشکل بزرگی برای توقف باشد. طرح را میتوان با دوستان، اطرافیان و بانک در میان گذاشت و انجام داده من برای تحقق ایدهام منزلم را به فروش رساندهام اما از همان ابتدا به آن دیده اطمینان کافی داشتم.
حتی زمانی که با مشکلات متعددی هم مواجه شدم و پول نزول کردم هم این اعتقاد را داشتم و لحظهای متزلزل نشدم. ممکن است به جالبترین ایدهای که تاکنون داشتید اشاره کنید؟ احداث موزه مردمشناسی توسط یک فرد حقیقی، ایدهای بود که بازتابهای گستردهای در جامعه داشت.
اینکه برای نخستین بار به جای پودر لباسشویی، مایع لباسشویی به تولید رسیده و روانه بازار شده ایده جالبی بود که در سال 73 به مرحله اجرایی رسید. هرچند ده سال مبارزه کردم تا ایدهام را به مرحله عمل تبدیل کردم. معقتدم کارآفرین نباید عمرش از به انجام یک فعالیت اختصاص دهد. باید سراغ فعالیتهای دیگر هم برود و مثلا صد ایده را به نتیجه برساند. اگر کارآفرین در یک شغل باقی بماند دیگر کارآفرین نیست.
فصلنامه مدیریت خلاقیت: این روزها MBA از پرطرفدارترین و داغ ترین رشته های مقطع کارشناسی ارشد و یکی از محبوب ترین گواهی های حرفه ای در ایران است. جذابیت های ذاتی این رشته در کنار وضعیت نسبتا مناسب و رو به رشد بازار کار آن در کشور و درک نیاز به داشتن تفکر درست و اثربخش در زمینه مدیریت کسب و کار توسط کارآفرینان و مدیران، موجب علاقه بسیار زیاد نسل جوان و تازه فارغ التحصیل کشور به این رشته شده است.
بسیاری از فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی در کشور (به ویژه در رشته های مهندسی و علوم پایه)، MBA را کلید ورود به بازار کار، ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر و موفقیت در این زمینه می دانند. از سوی دیگر بسیاری از مدیران کشور هم راه حل مشکلات خود در اداره سازمان تحت مدیریت شان را در MBA می جویند.
این روزها به غیر از دوره های MBA دانشگاهی و آکادمیک، حجم انبوه تبلیغات دوره های آزاد MBA نیز به شدت جلب توجه می کند. در این میان این همه علاقه و هیاهو چیزی که چندان مورد توجه قرار نمی گیرد، ماهیت وجودی رشته MBA و مشکلاتی است که این رشته در سال های اخیر در ایران و جهان با آن روبرو بوده است. در این نوشته کوتاه تلاش می شود تا ضمن معرفی رشته MBA، آسیب شناسی این رشته در ایران و جهان به صورت مختصر بررسی شود.
MBA چیست؟
معمولا وقتی اسم MBA می آید، سوالات زیادی به ذهن ما می رسد که هیچ کدام هم با ماهیت وجودی این رشته ارتباط مستقیمی ندارند. علتش این است که خوشبختانه در این سال ها آنقدر درباره این رشته گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم که تقریبا همه می دانیم MBA یعنی چه و به چه دردی می خورد اما خوب است در این مقاله نیز از مقدمات، بحث مان را آغاز کنیم. بنابراین اولین و مهمترین سوال این است که MBA چیست؟
بیایید اول به اسم این رشته نگاهی بیندازیم؛ MBA! این واژه مخفف است نه یک واژه دارای معنی مستقل. MBA مخفف Master of Business Administration است که فارسی اش چیزی شبیه «دوره پیشرفته مدیریت کسب و کار» می شود. البته واژه Business را در این عبارت در فارسی به صورت متداول به «بازرگانی» برمی گردانند که معنی دقیقی نیست. علاوه بر آن برابرگزینی «بازرگانی» در این زمینه به سال ها قبل بازمی گردد و امروزه می دانیم که Business موضوعی بسیار فراتر از «بازرگانی» و «تجارت» صرف است و در نتیجه ترجمه «کسب و کار» برای آن مناسب تر است.
MBA چه چیزی نیست؟
بارها و بارها گفته شده که تفاوت MBA با دوره های کارشناسی ارشد غیر MBA مدیریت (همان رشته های مدیریت بازرگانی و صنعتی و دولتی و ... دانشگاه های کشور) در این است که رویکرد MBA به مسائل، رویکرد کاربردی است، نه پژوهشی. منظور این است که دانشجویان این رشته قرار نیست در MBA علم جدیدی ایجاد کنند؛ بلکه قرار است به مفاهیم و ابزارهایی مجهز شوند که با آنها بتوانند مسائل مدیریتی دنیای واقعی را حل کنند. مثلا در MBA تمرکز روی فلسفه وجودی استراتژی برای سازمان نیست؛ بلکه مهم این است که دانشجویان باید یاد بگیرند چطور استراتژی تدوین کنند. بنابراین در MBA هدف اصلی آموزش، ایجاد توان حل مسائل کسب و کار است. این نکته در نگاه به هدفگذاری برای MBA خواندن، بسیار کلیدی است.
با این اوصاف دوباره این سوال پیش می آید که پس فرق MBA با رشته های مدیریت بازرگانی و صنعتی و ... چیست؟ واقعیت ماجرا این است که مدیریت صنعتی یک گرایش ایرانیزه شده رشته «مدیریت کسب و کار» است که جای دیگری در دنیا با این اسم، نمونه مشابهی ندارد. در واقع همه جای دنیا مدیریت بازرگانی (Business Management) داریم نه صنعتی! بنابراین باز هم تاکید می کنم لازم است توجه کنید MBA آموزش کاربردی علم مدیریت برای کسانی است که می خواهند در بازار کار حرفه ای مدیریت و مشاوره مدیریت یا به عنوان کارآفرین مشغول به فعالیت شوند و مسیر شغلی شان را تغییر دهند یا به شکل بهتری ادامه دهند.
MBA در حقیقت یک رشته دانشگاهی نیست (هر چند در دانشگاه تدریس می شود) و یک گواهی حرفه ای برای اثبات شایستگی شما در زمینه مدیریت است؛ چیزی شبیه مدرک مدیریت پروژه PMP، البته در حوزه شایستگی های عام مدیریت کسب و کار. بنابراین MBA در ذاتش کارشناسی ارشد نیست و در نتیجه در مدارس کسب و کار غیردانشگاهی هم تدریس می شود؛ اما در عین حال می توان MBA را به عنوان رشته دانشگاهی در مقطع کارشناسی ارشد هم ادامه داد و بعد هم به سراغ دکترای آن (DBA) رفت.
در مقابل، رشته های مدیریت صنعتی، بازرگانی، دولتی و ... همان کارشناسی ارشد به معنای معمول آن و یک رشته دانشگاهی هستند که در آن لازم است روش تحقیق را به خوبی یاد بگیرید، در پایان نامه تان یک تحقیق حسابی انجام دهید و بعد در صورت تمایل، تشریف ببرید دکترای مدیریت تان را هم بگیرید.
تاریخچه و تحولات رشته MBA
اگر بخواهیم سابقه تاریخی این رشته را در نظر بگیریم، MBA در سال های ابتدایی قرن بیستم برای این ایجاد شد که ضعف های مهندسان را در زمینه دانش مدیریت پوشش بدهد. در واقع جامعه آمریکا با این معضل مواجه شد که اگرچه مهندسان حرفه ای و با دانش دارد اما این مهندسان شیوه مدیریت را بلد نیستند و این امر باعث کاهش شدید بهره وری در بخش های مختلف اقتصادی شده بود.
بنابراین از آنجایی که جایگاه بسیاری از آنها مدیریتی بود (از سرپرست بخش و مدیر پروژه گرفته تا مالک کسب و کار)، آموزش مدیریت به این مهندسان مفید تشخیص داده شد و به تدریج، دوره های مدیریتی حرفه ای با نام MBA برای آموزش این مهندسان طراحی و برگزار شدند.
اولین دانشکده کسب و کار با نام «مدرسه کسب و کار تاک» در سال 1900 در ایالات متحده آمریکا تاسیس شد که در آن رشته ای به نام «کارشناسی ارشد علم تجارت» تدریس می شد. این رشته، پیش درآمدی بود بر تاسیس رشته MBA که در سال 1908 توسط مدرسه مدیریت کسب و کار دانشگاه هاروارد انجام پذیرفت. در این مدرسه برای اولین بار در جهان دوره MBA با 15 عضو هیات علمی به علاوه 33 دانشجوی عادی و 47 دانشجوی خاص ارائه می شد.
امروزه بازار آموزش MBA یک بازار بسیار گران و در عین حال پولساز در سراسر جهان است که البته مختصات کلیدی آن هم تغییرات زیادی کرده. مهمترین نکته این است که امروزه، مخاطبان و مشتریان دوره های آموزشی MBA دیگر صرفا مهندسان نیستند. امروزه عملا MBA به درد سه گروه می خورد: (ناگفته نماند MBA در حالت کلی به درد همه مدیران سازمان ها و البته کارشناسان بخش های مرتبط با مدیریت و امور سازمانی می خورد؛ اما ماهیت این رشته مناسب آموزش مشاوران و کارآفرینان است.)
1- کسانی که می خواهند کسب و کار خودشان را راه بیندازند یا در حال مدیریت آن هستند.
2- افرادی که در سطوح مدیریتی و کارشناسی در بخش های مختلف سازمان درگیر مسائل مدیریتی و سازمانی هستند.
3- مشاوران مدیریت.
البته تحصیل در رشته MBA حتی برای کسی که در حال حاضر جزو افراد این سه دسته نباشد نیز مفید خواهد بود.
در ایران سابقه دوره های MBA به پیش از انقلاب اسلامی بازمی گردد. رشد و گسترش سریع این رشته در دهه های 60 و 70 میلادی موجب شد که در ایران نیز در دهه 70 میلادی مرکزی تحت عنوان ICMS و با همکاری دانشگاه هاروارد در محل کنونی دانشگاه امام صادق (ع) راه اندازی شود که متاسفانه بعد از انقلاب مورد بی توجهی قرار گرفت و منحل گردید.
این مرکز علیرغم اینکه تنها دو دوره فارغ التحصیل ارائه کرد اما هنوز تاثیر مدیران تربیت شده در این دوره ها را می توان در بخش های مختلف اقتصادی و تجاری و صنعتی کشور مشاهده کرد.
دومین گام در این راستا پس از انقلاب و توسط سازمان مدیریت صنعتی برداشته شد که در اواخر دهه 60 شمسی دوره مدیریت اجرایی را راه اندازی کرد اما با وجود این به دلیل عدم تبلیغات مناسب و همچنین شرایط دشوار ورود دانشجویان، موفقیت چندانی به دست نیاورد.
سومین اقدام در این مورد اما تجربه بسیار موفقی بود که باعث شد رشته MBA در ایران جای خود را باز کند. این اقدام در دانشگاه صنعتی شریف و به دست توانای دکتر علی نقی مشایخی - از مشهورترین استادان مدیریت کشور و فارغ التحصیل دانشگاه MTT- صورت پذیرفت. (/http://www.khabaronline.ir/detail/291279)
دکتر مشایخی در سال 1378 توانست ایده قدیمی خود را درخصوص تاسیس یک دانشکده مدیریت و اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف عملی کند. مشایخی در سال های پیش از انقلاب در همین دانشگاه، رشته مهندسی مکانیک خوانده و پس از آن، تحصیل در مقاطع بالاتر را در دانشگاه های سطح اول دنیا در رشته مدیریت ادامه داده بود؛ به طوری که تا پیش از سال 1357 و با اخذ دکترا از دانشگاه MIT، به عنوان دانشیار تحقیقاتی در آن دانشگاه مشغول به کار شده بود اما در سال 1357 وی با اصرار خود از کار در آن دانشگاه دست کشید و پس از بازگشت به ایران، دست به کار تاسیس نهادهایی در کشور برای تاسیس علوم مدیریتی و اقتصادی همتراز با دانشگاه های معتبر دنیا شد.
حاصل این تلاش تاسیس دانشکده «مهندسی صنایع» در دانشگاه صنعتی اصفهان (سال 1358)، ایجاد دوره کارشناسی ارشد «مهندسی سیستم اقتصادی و اجتماعی» در همان دانشگاه برای اولین بار در کشور (سال 1361)، طراحی و راه اندازی دوره معادل کارشناسی ارشد «مدیریت سیستم ها» دانشکده صنایع دانشگاه صنعتی شریف در سال 1366 (دوره ای که بعدا به دوره رسمی کارشناسی ارشد «مدیریت سیستم و بهره وری» در رشته صنایع تبدیل شد) و اقداماتی از این قبیل بود.
وی در سال 1368 «موسسه عالی آموزش و پژوهش در برنامه ریزی و توسعه» را پایه گذاری و در این نهاد دوره کارشناسی ارشد برنامه ریزی سیستم ها را راه اندازی کرد. موسسه، فعالیت های تحقیقاتی مختلفی در زمینه های توسعه، انرژی، حمل و نقل، مدیریت و اقتصاد انجام داد.
دکتر مشایخی در سال 1376 پیشنهاد تاسیس یک دانشکده مدیریت در دانشگاه صنعتی شریف را مطرح کرد و سرفصل های درسی و محتوای این دروس را نیز تهیه و به تصویب شورای گسترش وزارت علوم رساند. جالب است بدانید هنوز هم همان سرفصل های مصوب، برنامه مورد تایید MBA وزارت علوم، تحقیقات و فناوری محسوب می شود. سرانجام در سال 1378 دانشکده «مدیریت و اقتصاد» در این دانشگاه پایه گذاری شد. در این دانشکده دوره های «MBA» (برای اولین بار در کشور)، کارشناسی ارشد «اقتصاد» و کارشناسی ارشد «مهندسی سیستم های اقتصادی و اجتماعی» برقرار شد.
در طول سال های بعد از آن دوره های MBA در کشور گسترش فراوانی یافتند. هم اکنون دوره MBA در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی و آزاد زیر به علاقمندان ارائه می شود:
* دانشگاه تهران (در سه دانشکده مدیریت، دانشکده کارآفرینی و دانشکده فنی)
* دانشگاه صنعتی امیرکبیر (در دانشکده مدیریت، علم و فناوری)
* سازمان مدیریت صنعتی
* دانشگاه علامه طباطبایی
* دانشگاه علم و صنعت ایران
* دانشگاه شهید بهشتی
* دانشگاه تبریز
* دانشگاه الزهرا (س)
* دانشگاه سمنان
* دانشگاه شیراز
* دانشگاه علوم اقتصادی
* دانشگاه علوم و فنون مازندران
* دانشگاه صنعتی شاهرود
* دانشگاه صنعتی مالک اشتر
* پردیس کیش دانشگاه صنعتی شریف
* پردیس کیش دانشگاه تهران
* دانشگاه آزاد اسلامی
* دانشگاه پیام نور
* موسسه ماهان
* موسسه بهار
و چندین دانشگاه و موسسه آموزش عالی آزاد دیگر.
دستاوردهای تحصیل در رشته MBA
تجربه و تحقیقات من نشان می دهد که در پایان این یک دوره یک تا دو و نیم ساله خوب و جذاب، به صورت مختصر و مفید شما این دستاوردها را به دست خواهید آورد:
* شبکه سازی حرفه ای: همه جای دنیا، مهمترین کاربرد خواندن MBA شبکه سازی است. در اینجا منظور از شبکه سازی، برقراری ارتباط حرفه ای و دوستانه با همکلاسی ها است. (حالا برای بعضی ها این شبکه سازی شامل اساتید هم می شود البته!) این شبکه سازی بعدها در سه حوزه حتما برای شما مفید خواهند بود: دسترسی به فرصت های جدید کاری یا کسب و کاری، دسترسی به برخی اطلاعات که از راه های معمول نمی شود به آنها راحت دست یافت و انجام پروژه های مشترک.
* آشنایی با شاخه های اصلی علم مدیریت: استراتژی، بازاریابی، سازماندهی، رهبری، فاینانس، رفتار سازمانی، تئوری تصمیم، مدیریت تکنولوژی، مدیریت ریسک و ... نمونه هایی از درس های رشته MBA هستند. با گذراندن این دوره به نسبت قبل از آن این فرق را خواهید داشت که می دانید هر کدام از شاخه های علم مدیریت یعنی چه و به چه دردی می خورند و این «دانستن» باعث می شود تا بفهمید که برای آینده باید روی کدام حوزه ها سرمایه گذاری علمی بیشتری کنید، کدام شاخه های علم مدیریت به درد شما در شغل امروز و فردایتان می خورند و کدام حوزه های علم مدیریت را باید براساس علاقه شخصی دنبال کنید.
* آموزش ایده گرفتن و ایده پردازی: با مطالعه دروس MBA و حل کردن مسائل دنیای واقعی در حین تحصیل، بعد از دوران تحصیل خواهید دید که چقدر نکته سنج تر از چند سال قبل شده اید و چقدر بهتر از قبل می توانید یک ایده مخصوصا از نوع کسب و کاری اش را پرورش بدهید. شاید علتش دو چیز باشد: خواندن دروس گوناگون و ایده های متفاوت آنها نسبت به موضوعات واحد و ایده ها و کامنت های اساتید و ایده ها و سوالات همکلاسی ها در مورد دروس مختلف.
* فهمیدن شکاف میان تئوری و عمل و ارتباط میان آنها: اگر قبل از تحصیل در دوره MBA یا حین تحصیل دارای تجربه کاری باشید، متوجه می شوید که دنیای تئوری های مدیریت با دنیای عمل چقدر متفاوتند و مهمتر اینکه: شما اگر بنیان های فلسفی و اصول پایه علمی یک حوزه را خوب بلد باشید، بهتر و آسان تر می توانید برای حل مسائل دنیای واقعی ایده پردازی کنید و ابزار تولید کنید. برای همین است که عمیقا توصیه می کنم که بدون داشتن تجربه کاری و بدون داشتن برنامه برای ورد سریع به بازار کار، MBA را انتخاب نکنید!
کجا MBA بخوانم؟
این روزها هر نشریه تخصصی مدیریت و حتی هر روزنامه ای را که باز می کنم، حتما آگهی مربوط به برگزاری دوره MBA توسط یک دانشگاه یا موسسه جدید را می بینم. ظاهرا برگزاری دوره MBA به یکی از پرسودترین کسب و کارهای مربوط به آموزش تبدیل شده است. دوره هایی که من می بینم از دوره های استاندارد و معتبری مثل دوره سازمان مدیریت صنعتی هستند تا دوره هایی با عناوین بسیار عجیب و غریب؛ مثلا MBA حسابداری! دوره های دانشگاهی که از طریق کنکور دانشجو می گیرند هم به جای خودشان. سوال اصلی این روزها این است: از میان این همه دوره MBA، بهترین دوره متناسب با نیازها و شرایط من کدام است؟
با توجه به اینکه بارها این سوال از من پرسیده شده، من سعی کردم چند معیار ساده را برای این ارزیابی تدوین کنم. به نظر من چهار معیار اساسی برای ارزیابی و انتخاب دوره های MBA مهم اند:
1- برنامه درسی: چیزی که در دوره های اصلی MBA نسبت به دوره های معمولی مدیریت مهم است؛ کاربردی بودن درس هاست؛ بنابراین در مقایسه دوره ها یکی از کلیدی ترین معیارها، میزان کاربردی بودن درس های ارائه شده است. در اینجا منظورم مقایسه در سطح فهرست درس هاست. در دوره های MBA معمولا چند درس بسیار کلیدی وجود دارند که وجودشان حتما ضروری است.
این درس ها از نظر من اینها هستند: اصول و مبانی مدیریت، استراتژی، مدیریت مالی، مدیریت منابع انسانی، بازاریابی، رفتار سازمانی و سازماندهی. اگر دروسی مثل تحلیل سیستم، مدیریت ریسک، مدیریت پروژه و مدیریت تکنولوژی هم در برنامه درسی باشند که دیگر عالی است! در مقابل، در بسیاری از دوره ها درس هایی وجود دارند که من هم در دوره دانشگاه امیر کبیر گذراندم شان؛ ولی واقعا به هیچ درد MBA نمی خورند؛ مثلا اقتصادسنجی یا مهندسی ارزش، این درس ها نمره منفی دارند!
2- اساتید دوره ها: قرار است شما از زبان اساتید دوره ها دروس دوره MBA را یاد بگیرید. برای ارزیابی رزومه اساتید به نظرم دو معیار کلیدی وجود دارد: یکی اینکه اساتید باید حتما دارای سوابق مشاوره ای یا اجرایی در حوزه مدیریت باشند؛ استاد دارای بالاترین درجات علم دانشگاهی اما بدون تجربه اجرایی، به هیچ درد MBA نمی خورد. دومین معیار هم داشتن سابقه تدریس در دوره MBA است؛ که اگر در دوره های معتبر داخلی یا خارجی و مخصوصا دوره های دانشگاهی MBA باشد چه بهتر. مهم نیست که استاد دوره آدم معروفی هست یا نه؛ رزومه او گویای همه چیز است.
3- سیلابس دروس و زمان مورد نیاز برای تدریس مطالب:سیلابس دروس نشاندهنده مطالبی هستند که قرار است شما در این دوره یاد بگیرید. برای ارزیابی سیلابس دروس، می توانید سیلابس دروس دوره دانشگاه صنعتی شریف را ببینید و از آن به عنوان خط کش ارزیابی تان استفاده کنید. فقط یک نکته کلیدی در اینجا وجود دارد و آن هم زمانبندی دروس است. جدیدا - به ویژه در دوره های غیرآکادمیک - برگزاری دوره های مثلا فشرده مد شده که مدعی هستند ظرف مثلا بیست ساعت شما را «استراتژی من» می کنند.
من از نزدیک که این دوره ها را تجربه نکرده ام؛ اما چیزی که از تحصیل در دوره MBA به یادم مانده این است که در یک دوره استاندارد با 16 جلسه سه ساعته هم همیشه مطالب اساسی بسیاری ناگفته می ماندند؛ مخصوصا در درس هایی مثل استراتژی، بازاریابی یا مدیریت منابع انسانی، به دلیل تجربیاتی که عموما دانشجویان از قبل داشته اند سر کلاس ها کلی بحث به وجود می آید که اتفاقا این گفتگوها هستند که باعث می شوند آدم از درس، نکات بسیار بیشتری را یاد بگیرد. در این دوره های فشرده با تعداد ساعات بسیار کم، عملا داشتن چنین تجربیاتی سر کلاس غیرممکن است؛ تازه اگر استاد از نظر تدریس مطالب، وقت کم نیاورد!
4- هزینه دوره ها: یک نگاهی به جیب تان بیندازید و یک نگاهی هم به آینده. اینکه گرفتن مدرک MBA قرار است چه عایدی برای شما داشته باشد. حتی اگر تحلیل هزینه - فایده مالی هم برایتان مهم نیست؛ به این توجه کنید که MBA قرار است چه کمکی به شما بکند. اگر یک مدیر اجرایی هستید، آیا قرار است با MBA گرفتن، مدیر بهتری باشید؟ آیا می خواهید یک مشاور مدیریت شوید؟ آیا قصد دارید کسب و کار خودتان را راه بیندازید؟ به این سوال فکر کنید که آیا هزینه یک دوره MBA برای شما ارزش لازم را دارد؟ به عنوان یک ملاک ارزیابی بد نیست بدانید در حال حاضر هزینه یک دوره آکادمیک دو سال و نیمه در بهترین دانشگاه های ایران (یعنی شریف و تهران و امیرکبیر) بین 15 تا 20 میلیون تومان و حتی بیشتر است. تازه اینها دوره هایی هستند که مدرک معتبر دانشگاهی به شما می دهند و از اساتید بنام و بزرگ مدیریت در ایران بهره می برند. حال این هزینه ها را مقایسه کنید با تعداد زیادی موسسه مدعی دیگر.
آسیب شناسی MBA در ایران و جهان
اگر تعارف را کنار بگذاریم، با تمامی احترامی که برای اساتید و مدیران برجسته کشورم قائلم؛ اما واقعیت این است که در ایران، کیفیت آموزش MBA هنوز در مقایسه با کشورهای پیشرفته بسیار پایین است. البته این مشکل طبیعی است؛ چرا که عمر رشته MBA در ایران هنوز به دو دهه نیز نرسیده است. بنابراین در عمل تحصیل در رشته MBA در درجه اول برای کسب دیدگاه مدیریتی، درک کلیات و اصول مدیریت کسب و کار و به دست آوردن سرنخ های لازم اهمیت دارد.
در هر حال جدا از عدم به روز بودن سرفصل ها و منابع درسی، ضعف اساتید در داشتن تجربیات دنیای واقعی و استناد آنها به مثال های غیرایرانی که بسیاری از آنها در فضای مدیریت ایران مفهومی ندارند، کاربرد نداشتن خیلی از دروس تدریس شده در رشته MBA در ایران و عدم تجربه محیط کاری واقعی توسط اغلب دانشجویان (که در مدارس مدیریت کسب و کار برجسته دنیا با مشارکت در برنامه ها و پروژه های مشترک دانشگاه و صنعت به دست می آیند)، اگر بخواهیم کمی دقیق تر صحبت کنیم، آسیب شناسی رشته MBA در ایران را می توان در قالب چند نکته زیر خلاصه کرد:
1- دانشجویان با سابقه کاری صفر: MBA و مدیریت اجرایی به یک جوان تازه فارغ التحصیل توصیه نمی شود مدیریت اجرایی کاملا برای مدیران نسبتا با سابقه طراحی شده و برای MBA هم داشتن سابقه کار بسیار ضروری است. اصولا افراد باید برای حل مشکلاتی که در کار با آنها مواجه شدند، به سراغ خواندن MBA بروند. برعکس اش خیلی کمک نمی کند. بنابراین اگر سابقه کارتان زیر یک تا دو سال است، MBA خیلی کمک تان نمی کند. به همین دلیل است که در تمامی مدارس کسب و کار برجسته و معتبر دنیا، درخواست افراد بدون سابقه کار یا دارای سابقه کار کم معمولا رد می شود. متاسفانه در عمل این اتفاق نیفتاده است. در طول سال های اخیر با توجه به مواد کنکور کارشناسی ارشد MBA و با توجه به محدودیت ظرفیت ها، قبول شدن در کنکور و طی کردن مسیر دانشگاهی این رشته نیازمند حداقل یک سال درس خواندن شبانه روزی است.
به این ترتیب بدیهی است که شانس افراد شاغل و مدیران کسب و کارها به دلیل گرفتاری و مشغله های روزمره تا چه حد برای پذیرفته شدن در این رشته کاهش یافته است. همین باعث شده که کلاس های MBA تفاوتی با کلاس تئوریک نداشته باشند و جز تمرینات و مثال های استاد، هیچ تجربه ای از دنیای واقعی کسب و کار ایرانی در کلاس مطرح نشود و عملا ماهیت وجودی MBA زیر سوال برود.
2- MBA فقط به عنوان یک مدرک: معضل مدرک گرایی به دلیل اعتبار ذاتی مدرک MBA متاسفانه در این حوزه بسیار جدی شده است. در واقع یک معیار دیگر مهم در تصمیم گیری برای تحصیل در این رشته، آینده کاری است که فرد برای خودش در نظر دارد. در واقع باید ببیند خواندن یا نخواندن فوق لیسانس مدیریت اجرایی چه تاثیری بر انتخاب شغل آینده وی می گذارد؟ آیا واقعا تاثیری دارد؟ اگر ندارد چرا بیخودی زمان و عمر و پولش را هدر دهد؟ متاسفانه برای اغلب آدم ها صرف داشتن مدرک MBA تبدیل به هدف شده و اینکه آیا این آموخته ها در عمل کاربردی پیدا می کنند یا نه حتی در درجه هزارم اهمیت هم نیست!
3- MBA های پژوهش محور: این یکی از ابداعات ایرانی افزوده شده به رشته MBA است. MBA اساسا در همه جای دنیا جزو دوره های آموزش محور است که در آن یاد گرفتن مهم است و نه تحقیق و پژوهش. این رویکرد در سال های اخیر و در دوره های دانشگاهی MBA ایران از جمله دوره های دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه صنعتی امیرکبیر مورد توجه قرار گرفته است.
از این دیدگاه، MBA پایان نامه ندارد و فرد بعد از فارغ التحصیلی باید سریع وارد بازار کار شود. برعکس در دوره های پژوهش - محور (یعنی سایر گرایش های کارشناسی ارشد مدیریت)، هدف، یاد گرفتن روش تحقیق و پژوهش است و این برای کسانی مفید است که قصد ادامه تحصیل در مقطع دکترا را داشته باشند.
در اینجا شما پایان نامه دارید که حداقل یک سال وقت تان را می گیرد. بنابراین انتخاب با شماست که می خواهید از فوق لیسانس گرفتن چه به دست بیاورید؟ هدف تان وارد شدن به بازار کار است یا گرفتن دکترا؟ اگر اولی است MBA کاملا به درد شما می خورد؛ اما اگر دومی است سایر گرایش های کارشناسی ارشد مدیریت بیشتر به دردتان می خورند. این در حالی است که در بسیاری از مدارس مدیریت کسب و کار ایرانی، پایان نامه و داشتن مقالات چاپ شده در نشریات ISI از مشکلات جدی دانشجویان در راه فارغ التحصیلی و ورود به بازار کار واقعی محسوب می شوند.
بد نیست بدانید که ماهیت وجودی رشته MBA از سال 2008 که بحران اقتصادی در دنیا پدید آمد، به شدت زیر سوال رفت که دو علت داشت:
1- زیر سوال رفتن کاربردی بودن آموزش های این رشته:یکی از علل اصلی بحران اقتصادی، تصمیمات نادرست مدیران MBA خوانده (به ویژه افتادن به دام خطاهای تصمیم گیری) بود. بنابراین ادعای کاربردی بودن آموزش ها زیر سوال رفت.
علت اصلی این اتفاق این بوده که تحقیقات رشته مدیریت خیلی شبیه تحقیقات رشته های تجربی همچون فیزیک و شیمی شده اند. ریشه این مسئله هم به دورانی بازمی گردد که در دهه 70 میلادی، نتایج تحقیقات اساتید مدارس کسب و کار (از جمله در هاروارد و مدرسه اسلوآن MIT) توسط اساتید سایر رشته ها (به ویژه اساتید رشته های علوم پایه) به غیرعلمی بودن متهم شدند. در واکنش به این اتهام، تحقیقات علمی رشته مدیریت هم سمت و سویی چون سایر رشته ها یافت و بر تحقیقات کمّی و آماری متمرکز شدند. این امر هر چند فی نفسه بد نیست؛ ولی دیگر به صورت افراطی درآمده و تحقیقات را از حالت کاربردی خارج کرده اند.
2- عدم توجه به نهادینه کردن اخلاق کسب و کار: مثال ورشکستگی شرکت انرون در سال 2002، مثال واضحی از سقوط ارزش های اخلاقی بود. مدیران با علم به سقوط قیمت سهام شرکت، سهام خودشان را فروختند و از طرف دیگر، اطلاعات مربوط به ورشکستگی شرکت را هم اعلام نکردند؛ در نتیجه بلایی بس عظیم بر سر سهامداران جزء آوردند. در مورد ورشکستگی بانک لیمن برادرز و شرکت بیمه AIG در بحران اقتصادی سال های اخیر نیز چنین دغدغه های اخلاقی وجود داشت.
از این زاویه دید نقد اصلی این بود که در برنامه های MBA دروس اخلاق کسب و کار یا وجود نداردند یا به آنها توجه چندانی نمی شود؛ بنابراین این آدم ها وقتی مدیر می شوند، جنبه های اخلاقی تصمیم شان برای شان یا مهم نیست یا اهمیت بسیار پایینی دارد. بر همین اساس در دو سال اخیر بسیاری از مدارس کسب و کار، برنامه هایشان را مورد بازنگری های جدی قرار داده اند تا بتوانند به این دغدغه ها پاسخگو باشند.