DG20.IRبهترینها؛برق،مکانیک،ساختمان،تکنولوژی،مدیریت،زبان

مطالبی در زمینه برق ،مکانیک ،کامپیوتر ،معماری ،کنترل ،الکترونیک ، مخابرات،ابزار دقیق ،هوش مصنوعی ، روباتیک، فتونیک، اویونیکAvionic ،فیزیک ،ساختمان ، تاسیسات، تکنولوژی جدید، موبایل ،مدیریت و کارآفرینی، آموزش زبان و مطالعه،خواندنی های اینترنت و انرژی مثبت

DG20.IRبهترینها؛برق،مکانیک،ساختمان،تکنولوژی،مدیریت،زبان

مطالبی در زمینه برق ،مکانیک ،کامپیوتر ،معماری ،کنترل ،الکترونیک ، مخابرات،ابزار دقیق ،هوش مصنوعی ، روباتیک، فتونیک، اویونیکAvionic ،فیزیک ،ساختمان ، تاسیسات، تکنولوژی جدید، موبایل ،مدیریت و کارآفرینی، آموزش زبان و مطالعه،خواندنی های اینترنت و انرژی مثبت

چوپان وزیر

چوپانى به مقام وزارت رسید. هر روز بامداد بر مى‌خاست و کلید بر مى‌داشت و درب خانه پیشین خود باز مى‌کرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مى‌گذراند. سپس از آنجا بیرون مى‌آمد و به نزد امیر مى‌رفت. شاه را خبر دادند که وزیر هر روز صبح به خلوتى مى‌رود و هیچ کس را از کار او آگاهى نیست. امیر را میل بر آن شد تا بداند که در آن خانه چیست. روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه در آمد. وزیر را دید که پوستین چوپانى بر تن کرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مى‌خواند. امیر گفت: «اى وزیر! این چیست که مى‌بینم؟»
وزیر گفت: «هر روز بدین جا مى‌آیم تا ابتداى خویش را فراموش نکنم و به غلط نیفتم، که هر که روزگار ضعف به یاد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد.»
امیر، انگشترى خود از انگشت بیرون کرد و گفت: «بگیر و در انگشت کن؛ تاکنون وزیر بودى، اکنون امیرى!»
در آیه 5 سوره فاطر آمده است: «...فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا...»
یعنی: «زندگی دنیا شما را نفریبد.»